سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

 احمد بن على بن على بن ابیطالب طبرسى در کتاب «احتجاج» مى‏نویسد: مکتوبى در اواخر ماه صفر سال 410 (هجرى) از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) به شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان - قدس اللّه روحه - رسید. رساننده آن مکتوب گفته است که آنرا از ناحیه‏اى متصل بحجاز آورده است . آن توقیع این است :

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز دارى. ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست برده و ازذات بى زوالش مسئلت مى‏نمائیم که رحمت پیاپى خود را بر آقا و مولى و پیغمبر ما محمد و اولاد طاهرین او فرو فرستد و بتو که پروردگار توفیقاتت را براى یارى حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما مى‏گوئى با صداقت افزون گرداند. اعلام مى‏داریم که بما اجازه داده شده که تو را بشرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو مى‏نویسیم بدوستان ما که نزد تو مى‏باشند برسانى. خداوند آنها را بطاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایات خود مشکلات آنها را بر طرف سازد.

خداوند تو را با امداد خود بردشمنانش که از دینش بیرون رفته‏اند پیروز گرداند و در رسانیدن به کسانى‏که اطمینان به آنها دارى بطرزى که انشاء الله مى‏نویسیم عمل کن:

هر چند ما در جائى منزل کرده‏ایم ، که از محل سکونت ستمگران دور است و این هم بعلتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان مى‏باشد در این دیده است . ولى در عین حال ازاخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمى‏ماند.

ما از لغزشهائى که از شما (شعیان ) سر مى‏زند از وقتیکه بسیارى از شما میل به بعضى از کارهاى ناشایسته‏اى نموده‏اند که نیکان گذشته از آنها احتراز مى‏نمودند و پیمانى که از آنها براى توجه بخداوند و دورى از زشتى‏ها گرفته شده و آنها آنرا پشت سر انداخته‏اند اطلاع داریم . گویا آنها نمى‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى آورد و دشمنان شما، شما را از میان مى‏بردند.

پس تقوى پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده از ما بخواهید . امتحانى که هر کس مرگش رسیده باشد، در آن نابود مى‏گردد و آنکس که به آرزوى خود رسیده باشد از ورطه آن بسلامت مى رود، آن فتنه و امتحان علامت حرکت ما و امتیاز شما در برابر اطاعت و نافرمانى ماست. خداوند هم نور خود را کامل مى‏گرداند هر چند مشرکان نخواهند.

خود را از دشمنان نگاهدارید و از افروختن آتش جاهلیت بپرهیزید. کسانى که در این فتنه بجاهاى پنهان، پناه نبرده و در سرزنش آن راه پسندیده گرفته‏اند، چون ماه جمادى الاولى سال‏جارى فرا رسید، باید از آنچه در آن ماه روى مى‏دهد عبرت بگیرید و از آنچه بعد از آن واقع مى‏شود . از خواب غفلت بیدار شوید: به زودى علامت آشکارى از آسمان براى شما پدید مى‏آید و نظیر آن در زمین نیز ظاهر مى‏شود که مردم را اندوهگین مى‏کند و به وحشت مى‏اندازد.

آنگاه مردمى که ازاسلام خارج شده‏اند بر عراق مسلط مى‏گردند و بواسطه سوء اعمال آنها اهل عراق دچار ضیق معیشت مى‏شوند سپس ابن محنت با مرک یکى از اشرار از میان مى‏رود و از مردن او پرهیز کاران خیر اندیش خشنود مى‏گردند و مردمى که از اطراف عالم آرزوى حج بیت الله دارند، با آرزوى خود مى‏رسند و بحج مى‏روند.

سپس هر مردى از شما عمل مى‏کند به آنچه که بوسیله بدوستى ما تقرب میجست و از آنچه مقام او را پست مى‏گرداند و خوش آیند ما نیست اجتناب کند. چه که خداوند بطور ناگهانى انسان را برانگیخته مى‏کند آن هم در وقتیکه توبه سودى بحال او ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما نجات نمى‏دهد . خداوند تو را بر رشد و کمال الهام بخشد و بالطف خود ، شما را برحمت واسعه خود توفیق دهد . 5

________________________________________

پى نوشتها:

1- مؤلف دو توقیع دیگر یکى مختصر و دیگرى مفصل هم که از ناحیه مقدسه بشیخ مفید رسیده است نقل مى کند و مى گوید: عبارات آن ریختگى دارد و مرتب نیست مضامین این توقیعات براى ما چندان مفهوم نیست؛ مفاد آنها دستور به شیعیان آن عصر و تقویت ایمان آنها و تجلیل از شیخ مفید (ره) و مطالب سربسته‏اى است که بر ما پوشیده است .


 


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:35 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

وقتى که نایب اول امام زمان (ع) با دنیا وداع کرد و به جهان ابدى شتافت، شیعیان در غم و اندوه فراوانى فرو رفتند، خاطر شریف حضرت ولى عصر (ع) نیز در سوگ او محزون گردید و طى نامه شریفى که به افتخار فرزند بزرگوارش «محمد بن عثمان» از ناحیه مقدسه صادر شد، فرزندش را تسلیت فرمودند. در این نامه، حضرت رضایت کامل خود را از عثمان بن سعید در امور محوله به او اعلام مى‏دارد و از خدا براى او طلب عفو مى‏کند و از فراق او، احساس غربت مى‏کند و پسرش را به جاى او منصوب مى‏فرماید. متن کامل این نامه را که از دو فصل تشکیل شده است در ذیل درج مى‏کنیم. در قسمتى از نامه چنین آمده است :

«انا لِلّه و انا الیه راجعون، تسلیما لامره و رضاءً بقضائه، عاش ابوک سعیداً و مات حمیداً، فرحمه الله و الحقه باولیائه و موالیه علیهم السلام، فلم یزل مجتهداً فى امرهم، ساعیا فیما یقربه الى الله عزوجل و الیهم، نَضّرَ الله وجهه و اقاله عثرته: ما از خداییم و بازگشتمان به سوى اوست، تسلیم فرمان خدا و راضى به قضاى الهى هستیم. پدرت سعادتمندانه زندگى کرد و نیکو از این جهان دیده بربست. خداى رحمتش کند و او را به اولیاء و دوستداران خود ملحق سازد، که همواره در راه آنها کوشا بود و در چیزهایى که او را به خدا نزدیک سازد تلاش فراوان داشت. خداوند تبارک و تعالى رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزشهایش را ببخشد.»

و در فصل دیگرى از نامه آمده است که:

«اجزل لله لک الثواب و احسن لک العزاء، رُزِئْتَ و رزینا و او حشک فراقه و اوحشنا، فسره فى منقلبه، (و) کان من کمال سعادته ان رزقه الله عزوجل ولداً مثلک یخلفه من بعده، و یقوم مقامه بامره، و یترحم علیه: خداوند به تو اجر جزیل و صبر جمیل مرحمت فرماید. ما و شما در این حادثه دچار غم و اندوه شدیم. از جدایى و فراق او تو و ما احساس وحشت کردیم، خدایش او را شاد و مسرور گرداند. از کمال سعادت او این بود که خداى تبارک و تعالى فرزندى چون تو، به او عنایت فرموده است که در جایش بنشینى و منصب او را به عهده بگیرى، و از خدا برایش رحمت و مغفرت طلب کنى.» 1

هر کس این توقیع شریف را با دقت مطالعه کند به موقعیت و شخصیت نایب اول در پیشگاه ولى عصر (ع) پى مى‏برد.

________________________________________

پى نوشتها:

1- الغیبه، ص 361، حدیث، 323، کمال الدین، ج 2، باب توقیعات، حدیث 41، ص 510، بحارالانوار، ج 51، ص .347 الخرایج، ج 3، ص .112 منتخب الانوار المضیّة، ص 128.


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:35 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

 شش روز قبل از رحلت سمرى، توقیعى از سوى امام دوازدهم (ع) صادر شد که در آن توقیع، صاحب الامر (ع) مرگ نایب چهارم را پیشگویى و زمان مرگ او را نیز تعیین کرده بود. متن توقیع نمایانگر پایان غیبت صغرى و انقطاع نیابت خاصه و آغاز غیبت کبرى و نیابت عامه مى‏باشد.

این توقیع در بسیارى از کتابهاى حدیثى با اختلاف اندکى آمده است، ولى ما این توقیع شریف را از کتاب احتجاج مرحوم طبرسى که مشتمل بر مقدمه‏اى هم هست، نقل مى‏کنیم و موارد اختلاف را متذکر خواهیم شد.

مرحوم طبرسى مى‏نویسد: «دربانان و سفرایى (یعنى: نواب) که در غیبت صغرى مدح بسیارى از آن شده و مورد رضایت امام زمان (ع) بودند، نخستین آنها شیخ موثق ابوعمر و عثمان بن سعید عمرى است که ابتداء امام هادى او را به این سمت منصوب و سپس فرزندش امام حسن عسکرى (ع) او را ابقاء نمود، و آن مرد بزرگ هم، کارهاى آن دو امام را در زمان حیات آنها به عهده گرفت و بعد از آن دو بزرگوار، قیام به انجام کارهاى امام زمان (ع) نمود؛ توقیعات و جواب مسائل شیعیان هم، به دست او صادر مى‏گشت. زمانى که عثمان بن سعید به جوار حق پیوست، فرزندش محمد بن عثمان به جاى وى نشست، و رسیدگى به همه کارهاى او را به عهده گرفت. وقتى او هم وفات یافت، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى جانشین وى گردید، و بعد از درگذشت وى ابوالحسن على بن محمد سمرى به جاى او نشست. هیچ یک از اینان، بدین منصب بزرگ نرسیدند؛ مگر این که قبلاً از طرف صاحب الامر (ع) فرمان انتصاب آنها صادر مى‏گشت و شخص قبل از او، جانشین خود را تعیین مى‏نمود؛ شیعیان هم تا معجزه حضرت صاحب الامر (ع) را که دلیل بر راستگویى و صحت نیابت آنها بود، از آنان آشکار نمى‏شد، گفتارشان را نمى‏پذیرفتند.

هنگامى که زمان رحلت ابوالحسن سمرى فرا رسید و مرگ وى نزدیک گردید، به وى گفتند: چه کسى را جانشین خودتان قرار مى‏دهید؟ او در جواب، توقیعى درآورد و به مردم نشان داد، که متن آن بدین گونه است: 1

بسم الله الرحمن الرحیم

«یا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا خوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین ستة ایام، فاجمع امرک و لاتوص الى احد فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة التامة 2 فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذکره، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً.

و سیأتى الى شیعتى 3 من یدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کذاب مفتر، ولاحول و لاقول الا بالله العلى العلى العظیم. فنسخوا هذا التوقیع و خرجوا، فلما کان الیوم السادس عادوا الیه و هو یجود بنفسه فقال له بعض الناس: من وصیک من بعدک؟

فقال: لله امر هو بالعه، و قضى فهذا آخر کلام سمع منه (ره). »4

«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهى مرد، پس امر (حساب و کتاب) خود را جمع و جور کن، و درباره نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت کامل فرا رسیده است، دیگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دلها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد. به زودى از شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه و بانگى از آسمان، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانایى از آن خداوند بلند پایه بزرگ است و بس .

(حضار) از توقیع شریف نسخه برداشته و از نزد او بیرون رفتند و چون روز ششم شد، به سوى او بازگشتند، و دیدند نزدیک است جان به جان آفرین تسلیم کند، به وى گفتند: جانشین شما کیست؟ فرمود: خدا را مشیتى است که خود انجام خواهد داد. این مطلب را گفت و درگذشت، و آخرین سخنى که از او شنیده شد، همین بود. خداوند متعال او را رحمت کند.»

________________________________________

پى‏نوشتها:

1- مرحوم شیخ صدوق در «کمال الدین» سند این توقیع را چنین بیان مى‏کند: «حدثنا ابومحمد الحسن بن احمد المکتب قال: کنت بمدینة السلام فى السنةالتى توفى فیها الشیخ على بن محمد السمرى قدس الله روحه فحضرته قبل و فاته بایامم فاخرج الى الناس توقیعاً نسخته...»: شیخ صدوق روایت مى‏کند که احمد بن حسن مکتب مى‏گفت: «در همان سالى که شیخ ابوالحسن على بن محمد سمرى قدس سره وفات یافت، من در بغداد بودم، چند روز پیش از رحلتش به خدمت وى رسیدم، آن بزرگوار توقیعى که از ناحیه مقدسه صادر شده بود، به این عبارت براى مردم خواند...(کمال الدین ، ج 2، ص 516، حدیث 44)

2- در کمال الدین، «الغیبة الثانیه» آمده است. (کمال الدین ، ج 2، ص 516، حدیث 44)

3- در الغیبة و کمال الدین «و سیأتى شیعتى» آمده است (الغیبة، ص 395، کمال الدین، ص 516)

4- الاحتجاج، ج 2، ص .478 کمال الدین، ح 2، ص 516، حدیث .44 الغیبة، ص 395، حدیث .365 بحارالانوار، ج 51، ص 360، حدیث 7 و ج 2، ص 151، حدیث 1، و ج 53، ص .318 اعلام الورى، ص .417 الخرایج، ص .1129 عقیدة الشیعه، ص .48 و...


 


 


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:34 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

در کتاب «احتجاج» از شیخ موثق ابوعمر عامرى رحمة الله علیه روایت مى‏کند که گفت : ابن ابى غانم قزوینى و جماعتى از شیعیان درباره فرزند امام حسن عسکرى (ع) گفتگو نمودند. ابن ابى غانم مى گفت: حضرت رحلت فرمود و اولادى نداشت . سپس آنها نامه‏اى در این خصوص نوشتند و به ناحیه مقدسه فرستادند (تا و کلاى حضرت بآستان مقدسش برسانند) و درآن نامه نوشتند که ما بر سر این موضوع کشمکش نموده‏ایم. جواب نامه آنها بخط آن حضرت صلوات الله علیه بدین مضمون صادر گشت :

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند ما و شما را از فتنه‏ها نگاهدارد و بما و شما روح یقین موهبت کند، و از سوء عاقبت باز دارد. خبر تردیدى که گروهى از شما در امر دین نموده‏اید، و شک و تحیرى که درباره صاحبان امر خود بدل آنها راه یافته است ، بمن رسید، ما از این موضوع بخاطر شما غمگین شدیم نه بخاطر خودمان و درباره شما ناراحت شدیم نه درباره خودمان زیرا خدا با ماست و جز بخدا به هیچکس نیازى نداریم و حق با ماست و بنا بر این کسیکه از اطاعت ما سرباز مى‏زند، ما را بوحشت نمى‏اندازد. ما اثر صنع خدائیم و مردم بطفیل و جود ما ، موجود گشته‏اند.

اى مردم ! چرا دچار تردید گشته و در حال تحیر مطلب را بر خود مشتبه مى‏سازید. آیا نشنیده‏اید که خدا مى‏فرماید: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم یعنى : اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا و پیغمبر و صاحبان امر خود را، اطاعت کنید؟

نمى‏دانید که در اخبار رسیده است که حوادثى براى ائمه ، گذشته و آینده شما روى مى‏دهد، و آیا ندیده‏اید که خداوند از زمان حضرت آدم تا زمان امام حسن عسکرى سنگرهائى براى شما قرار داده که به آنها پناه برید و علائمى مقرر داشته تا بوسیله آن هدایت شوید؟ بطوریکه هر گاه یکى از آن علامتها پنهان شود علامت دیگرى ظاهر مى‏گردد و هر وقت ستاره اى غروب کند؛ ستاره دیگرى مى‏درخشد؟

پس وقتیکه امام حسن عسکرى (ع) رحلت فرمود: گمان کردید که خداوند دین خود را باطل کرد، و رشته واسطه میان خود و بندگانش را قطع نمود؟ نه . چنین نبوده . و تا روز رستخیز و ظهور امر خدا که مردم او را نمى‏خواهند ، هم چنین نخواهد بود.

امام گذشته با سعادت رحلت فرمود و همچون پدران بزرگوارش از دست مردم رفت، وصیت و علم و فرزند و جانشین او در میان ما است و جز ظالمان گناهکار کسى راجع به منصب و مقام امامت وى با ما نزاع ندارد و جز منکر کافر کسى ادعاى این منصب بزرگ را نمى‏کند.

اگر ملاحظه مغلوب شدن امر خدا و آشکار و علنى گشتن سرّ الهى نبود چنان حق ما براى شما ظاهر مى‏گردید که عقلهاتان حیران گردد و تردیدتان بر طرف شود ولى آنچه خداوند خواسته تحقق خواهد یافت؛ و هر چیزى در لوح محفوظ مرقوم است .

پس شما هم از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را بما واگذارید. همه گونه خیروخوبى از ما بمردم مى‏رسد. آنچه بر شما پوشیده است، براى اطلاع از آن اصرار مورزید. و بچپ و راست میل نکنید، مقصد خود را با دوستى ما براساس راهى که روشن است بطرف ما قرار دهید. من آنچه لازمه نصیحت بود، بشما گرفتم و خداوند بر من و شما گواه است .

اگر محبت به شما نداشتیم و صلاح شما را نمى‏دیدیم و بخاطر ترحم و شفقت بر شما نبود، گفتگوى با شما را ترک مى گفتیم ... و صلى الله على محمد النبى و آله و سلم تسلیماً.


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:33 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

- شیخ صدوق در «کمال الدین» مى‏نویسد: این توقیع به افتخار عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شده است. این توقیع را سعد بن عبدالله اشعرى روایت کرده است. شیخ ابوعبدالله جعفر - رضى الله عنه - مى‏گوید: من آن را به خط سعد بن عبدالله اشعرى - رضى الله عنه - دیده‏ام و توقیع این است که:

بسم الله الرحمن الرحیم

«خداوند شما دو نفر را در راه بندگى خود موفق و بر دین مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودى اوست ،نیکبخت گرداند. آنچه گفته بودید که «میثمى» از «مختار» و گفتگویش با شخصى که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکرى (ع) جانشینى غیر از جعفر بن على (جعفر کذاب) ندارد و او هم امامت او را تصدیق کرده است، به ما رسید؛ و از تمام مضمون مکتوبى که از آنچه دوستان شما درخصوص او به شما خبر داده بودند، به وى نوشته‏اید، مطلع شدیم. من از نابینایى بعد از روشنى و از ضلالت بعد از هدایت و از عواقب سوء اعمال و فتنه‏هاى خطرناک به خدا پناه مى‏برم. خداوند عزوجل مى‏فرماید:

«الم * احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون»: آیا مردم گمان کردند ما آنها را به مجرد اینکه گفتند: ایمان آوردیم، رها مى‏کنیم، و دیگر امتحان نخواهند شد. 1

چگونه است که به فتنه افتاده در وادى سرگردانى گام مى‏سپارند؟ و به چپ و راست منحرف مى‏شوند؟ از دین خود دورى گزیده‏اند یا در دین خود دچار تردید شده‏اند؟ با حق در آویخته‏اند یا از روایات صحیح و درست بى‏خبرند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکارى مى‏زنند؟! مگر نمى‏دانند که زمین هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان! مگر نمى‏دانند که امامهاى آنها، بعد از رسول اکرم (ص) یکى پس از دیگرى به طور منظم آمده و رفته‏اند. تا نوبت به امام پیشین - یعنى، پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى (ع) - رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و بر جاى پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به سوى حق و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم به قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیده‏ها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت؛ و این براساس مشیت خدا بود که در قضا حتمى خدا گذشته و در تقدیر الهى قطعیت یافته بود. و اینک موقعیت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و بر طرف سازد آنچه (غیبت) را که مقرر نموده، حق را به نیکوترین شکل و روشنترین قالب آن عرضه مى‏نماید و خود از پشت پرده ظاهر مى‏شود، و حجت خویش را را قامه مى‏کند، ولیکن تقدیر الهى شکست‏ناپذیر، و اراده او تردیدناپذیر است و از مشیت او نتوان پیشى گرفت. باید پروى هواى نفس را به کنار گذاشته، براساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیده‏هایشان پوشیده شد، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خداى پوشیده نگه داشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند.

آنها بدانند که حق با ما، و در خاندان ما معصومین است ؛ هیچ کس جز ما این را نمى‏داند، مگر اینکه دروغگو باشد، و بر خدا افترا ببندد! جز ما کسى این ادعا را ندارد، مگر اینکه گمراه و خیره سر باشد. بنابراین با این مختصر که گفتیم به ما اکتفا کنند و دیگر توضیح بیشتر لازم نیست، و با این اشاره قناعت نمایند.»2

2- از جمله توقیع شریفى که به خط حضرت ولى عصر (ع) به دست عثمان بن سعید عمرى از ناحیه مقدّسه صادر شده است، نامه‏اى است که داراى مضامین عالى در زمینه غیبت و زایل کننده هر نوع شک و شبهه مى‏باشد و ما را به پیمودن صراط مستقیم و عدم تمایل به چپ و راست رهنمون مى‏شود.

علامه مجلسى از کتاب «احتجاج» از شیخ موثوق ابوعمر عامرى - رحمة الله علیه - روایت مى‏کند که: «ابن ابى غانم قزوینى وجماعتى از شیعیان درباره فرزند امام حسن (ع) - گفتگو نمودند. ابن ابى غانم عقیده داشت که حضرت عسکرى (ع) رحلت فرمود و اولادى نداشت. سپس، آنها نامه‏اى در این خصوص نوشتند و به ناحیه مقدسه فرستادند (تا وکلاى حضرت به آستان مقدسش برسانند) و در آن نامه نوشتند که ما بر سر این موضوع کشمکش نموده‏ایم.

جواب نامه آنها، به خط آن حضرت (صلوات الله علیه) به این مضمون صادر شد:

«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از فتنه‏ها حفظ نماید، به ما و شما روح یقین عنایت فرماید، ما و شما را از سوء خاتمه و بدى بازگشت محافظت نماید.

به ما رسیده است که جماعتى در دین خود دچار تردید شده‏اند و در مورد صاحبان امر خود به شک و تردید افتاده‏اند، این خبر ما را به غصه و اندوه واداشته است. این غم و اندوه‏ها، به جهت شماست نه براى خود ما، و تأسف و تأثر ما صرفاً به خاطر شماست نه ما؛ زیرا خداوند با ماست، دیگر نیازى به غیر او نداریم. حق با ماست، و هر کس از ما دورى گزیند ما را به وحشت نمى‏اندازد. ما اثر صنع خداییم و مردم به طفیل وجود ما، موجود گشته‏اند. شما را چه شده که در وادى ضلالت حیران و سرگردان شده‏اید؟ مگر نشنیده‏اید که خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» 3 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و «اولى الامر» که از شما است، اطاعت کنید.

مگر از اخبار و احادیثى که در رابطه با امامان گذشته و باز مانده از آنها به شما رسیده است، آگاهى ندارید؟ مگر نمى‏دانید که چه سرنوشتى براى امامان، تعیین شده و قبلاً به شما نرسیده است؟ مگر نمى‏بینید که خداوند چه مشعلهایى براى هدایت شما برافروخته؟ و چه پناهگاههایى براى شما تأمین ساخته است؟ که از روزگار آدم ابوالبشر تا به عهد امام پیشین - پدرم امام حسن عسکرى - هرگاه علمى 4 ناپدید شده، علمى ظاهر شده است؛ و هرگاه ستاره‏اى غروب کرده، ستاره‏اى طلوع نموده است .

پس هنگامى که پدرم در گذشت، خیال کردید که خداوند دین خود را باطل خواهد ساخت؟! و رابطه خود را با بندگانش قطع خواهد کرد؟! نه! هرگز چنین چیزى نیست و تا روز رستاخیز چنین چیزى اتفاق نخواهد افتاد، تا على رغم اکراه شما، امر خدا ظاهر گردد.

پدرم بر شیوه پدران بزرگوارش گام برداشت و سرانجام سعادتمند از این جهان دیده برتافت، اما دانش او پیش ماست، و وصیت او بر ماست. اخلاق او و جانشینى با ماست. هرگز کسى در این منصب با ما به نزاع بر نمى‏خیزد، جز اینکه ستمگر و تبهکار باشد! و جز ما کسى چنین ادعایى نمى‏کند، مگر اینکه کافر و ملحد باشد.

اگر مشیت خدا نبود - که امر او هرگز مغلوب نمى‏شود و راز او هرگز بر ملا نمى‏گردد - حق ما را آشکار مى‏ساخت و دلهاى شما را روشنى مى‏داد و هرگونه شک و تردید را از دل شما مى‏زدود. ولیکن آنچه او بخواهد همان خواهد شد و براى هر اجلى، کتاب هست.(هر چیزى در لوح محفوظ مرقوم است).

پس، از خدا بترسید و تسلیم ما شوید، کارها را به ما واگذار کنید و به ما باز گردانید، تا آنچنان که به ما دستور است به شما دستور صادر کنیم. آنچه از شما پوشیده شده، در صدد کشف آن برنیایید. از راه راست منحرف نشوید و به راه چپ نگرایید، اعتدال خود را در محبت ما براساس سنت روشن پیامبر (ص) قرار دهید که من شما را خیر خواهى نمودم، خداى بر من و شما گواه است .

اگر علاقه ما به ارشاد و اصلاح و محبت به شما نبود، از شما روى برتافته، به وظیفه خود که نبرد با ستمگر سرکش گمراه است، مى‏پرداختیم.

ستمگر طغیانگرى که با خداى خود به ستیز برخاسته ادعاهاى ناروا نموده، حق امام واجب الاطاعة خود را انکار کرده، حق مرا به ستم غصب نموده‏اند، در صورتى که در من، شباهتى از پیامبر اکرم (ص) و پیروى نیکو از آن الگوى الهى است. که نادان به دنبال جهالت خود سقوط نموده، کافران به زودى خواهند فهمید که جهان جاویدان از آن کیست؟ خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بدیها و ناملایمات حفظ کند، که او ولى رحمت است و بر آنچه که بخواهد توانا است. و او ولى و حافظ ما و شما است و سلام، رحمت و برکات خدا بر همه اوصیاء و مؤمنان باد.» 5

________________________________________

پى نوشتها:

1- سوره عنکبوت، آیه 2.

2- کمال الدین، ج 2، ص 510، حدیث 42، باب توقیعات. بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 19، ص 190.

3- سوره نساء آیه 53.

4- علم: پرچم.

5- بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 9، ص .178 الغیبه، ص 285، ج .245 الاحتجاج، ج 2، ص 7 - 466، (این حدیث با استفاده از «روزگار رهایى» ترجمه شده است).


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:33 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

 شیخ الطائفه در کتاب «غیبت» مى‏نویسد: جمعى از علما از ابوالحسن محمد بن احمد بن داود قمى براى من نقل کردند که وى گفت : در پشت نامه‏اى که مشتمل بر جواب مسائل اهل قم بود و از حسین بن روح پرسیده بودند آیا این جوابها از وجود اقدس امام زمان است یا ازمحمد بن على شلمغانى چه که وى گفته است جواب این مسائل را من داده‏م؛ دیدم بخط احمد بن ابراهیم نوبختى و املاء ابوالقاسم حسین بن روح 1نوشته بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

« ما به برنامه شما واقف شدیم و از مضمون آن اطلاع یافتیم تمام جوابها از ماست و آن مخذول ضال مضل معروف به عزاقرى لعنه الله علیه در یک حرف آن دخالت نداشته است .

سابق بر این نیز جوابهائى بوسیله احمد بن بلال و افرادى همانند او بشما مى‏رسید؛ بدانید که آنها و این مرد ملعون (شلمغانى) همه از اسلام بر گشته و مرتد شده‏اند، خدا آنها را لعنت کند و مورد خشم خود قرار دهد»

و هم در نامه نوشته بود قبلا مى‏خواستم بدانم آن جوابها ( را که احمد بن بلال و غیر او) بما مى‏دادند از حضرتت بود یا نه؟ جواب آن بدین مضمون صادر گشت آگاه آگاه باش آنچه سابق بوسیله آنها بشمارسید، ضرر نداشت و جوابها درست بود» .

و هم شیخ در غیبت مى نویسد: از یکى از علما نقل شده که در خصوص بعضى از این قبیل افراد که مورد غضب خداوند قرار گرفتند (واز راه حق منحرف گشتند) از حضرت سؤال شده بود؛ واین جواب بافتخار او صادر شد: علم ، علم ماست و کفر آنکس که کافر گشته براى شما زیانبخش نیست . پس توقیعى که بدست او صادر شده اگر یکى از موثقین گذشته نسبت صحت آنرا بما تصدیق کرده است، خدا را شکر کنید و آنرا بپذیرید. و آنچه در آن شک دارید، یا فقط بدست همان گمراه مرتد توقیعى درباره آن بشما رسید، آنرا بما برگردانید و از ما توضیح بخواهید تا صحت و سقم آنرا براى شما روشن سازیم خداوند جل ثناؤه یار و مدد کار شما باشد و هو حسبنا فى امورنا و نعم الوکیل.

ایوب بن نوح 2 گفته اول کسیکه این توقیع شریف را براى من روایت کرد ابوالحسین محمد بن على بن تمام بود او مى گفت: من آنرا از روى نوشته پشت نامه‏اى که نزد ابوالحسن محمد بن احمد بن داود بود استنساخ نمودم. وقتى ابوالحسن آمد من آنرا براى او خواندم. ابوالحسن گفت: این مکتوب را اهل قم بشیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشتند و مسائلى در آنست که حسین بن روح هم جواب آنرا (که از ناحیه مقدسه رسیده بود ) بخط احمد بن ابراهیم نوبختى در پشت آن نوشت و این مکتوب بدست ابوالحسن بن داود رسیده بود.

________________________________________

پى نوشتها:

1- نائب سوم حضرت امام زمان علیه السلام بوده است .

2- ایوب بن نوح بن دراج که در این کتاب از وى در موارد بسیارى نام بردیم از راویان ثقات و اصحاب جلیل القدر ائمه اطهار است . ابن نوح و کیل حضرت امام على النقى و امام حسن عسکرى علیهما السلام بود امام على النقى (ع) فرمود او از اهل بهشت است . نوح پدر وى قاضى کوفه بود و عمویش جمیل بن دراج از بزرگان شعیه و موثقین اصحاب حضرت صادق و موسى بن جعفر علیهما السلام است و هم از زراره و برادرش نوح بن دراج اخذ علم کرده است .


 


 


 


 


 


 


[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:31 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
........

.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

((عکس شهید میر یوسف سید لو))...... گوشه ای از وصیت نامه............... ای،حبیب من در نهایت می خواستم راهی را طی کنم که طیران فرشتگان و راهنمائیهای فرشتگان آن را نشان داده،می خواستم پرواز کنم ولی بالهایم شکسته بود می خواستم به پیش معشوق بشتابم ولی قامهایم قدرت راه رفتن را نداشت. در مواقعی زبانم می خواست بگوید آمادة آمدن هستم ولی صدا یم در نمی آمد الهی آبرویی به درگهت ندارم ولی دلم می خواهد آبرومندانه و پاک به درگهت بیایم با اینکه گناهانم مانع از این کار است الهی العفو،العفو. . .
برچسب‌ ها
شعر (51)
مهدی (38)
gif (32)
عکس (32)
جمعه (28)
ظهور (28)
gifs (25)
غزه (25)
شهید (22)
شهدا (21)
هریس (21)
دختر (20)
توبه (17)
نماز (17)
غیبت (17)
گناه (16)
بهشت (15)
قیف (15)
منجی (15)
خدا (14)
شهوت (14)
جنسی (11)
دعا (11)
عراق (11)
زن (11)
دل (10)
حدیث (10)
آقا (9)
وضو (9)
عشق (8)
پسر (8)
قلب (7)
حجت (6)
حرم (6)
جنگ (6)
بیا (5)
سکس (5)
شب (5)
صبح (5)
فرج (5)
مرد (4)
قبر (4)
غم (4)
عمر (4)
عمل (4)
علی (4)
آتش (4)
9 دی (4)
جان (4)
چشم (4)
بغض (3)
پول (3)
اشک (3)
خشم (3)
دوا (3)
ذکر (3)
سنی (3)
سفر (3)
شام (3)
ظهر (3)
عید (3)
غزل (3)
قضا (3)
قم (3)
گل (3)
گرگ (3)
ماه (3)
نفس (3)
یار (3)
کور (2)
مکه (2)
ناب (2)
ناز (2)
مصر (2)
هوس (2)
لذت (2)
لطف (2)
گدا (2)
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 1658647
کل یادداشتها ها : 828