من 40سال دارم واز سال 1368 گرفتار زني شده ام که تمام عمرش را به جادوگري سپري شده است ودر تاريخ 21/6/1368 بعنوان زن بابا به خانه ما راه پيداکرد وبا جادوگري کاري کرد که همه از پدرمان دورشويم واوتک وتنها بماند وهمين مسئله باعث شد پدرمان درتاريخ 2/2/1385 برحمت خدا برود. در تيرماه 1384 متوجه شدم که کسي که زندگي مرا برهم ميزند همين زن است بنابراين در حضور پدروبرادرم به اوگفتم که چرا اين کار را ميکني وزندگي مرا تباه ميکني واو درعوض پدرم را تحت فشارگذاشت تا مرا ازخانه بيرون کند.وپس از آن يکسره براي من جادو ميکند ومن باطل وديگر خسته شده ام وبا تمام وجود مرگ اورا از حضرت ابوالفضل وخداوند متعال خواسته ام .نام اين زن(مرضيه جهانگيري پاشاکي(روستايي درسياهکل) ميباشد.اکنون همسرم ازمن طلاق گرفته وزندگي سختي را ميگذرانم.البته اين را هم بگويم که او شاگرد شيخ علوي دعانويسي از خطه شمال ميباشد که وزارت اطلاعات بدنبال اوست تا دستگيرنمايد چون شاکيان زيادي داردواوهم اکنون در شهرستان فومن ساکن اسن وبه کار کثيف جادوگري مشغول ميباشد.