سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

امام کاظم علیه السلام 

بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند انتظار فرج است 

تحف العقول ص403

انتظار فرج



برچسب‌ها: حدیثبهترین اعمالانتظار فرجامام زمانتصاویر متحرکتصویر متحرکعکس متحرکgif
gifs
[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 8:16 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

ما را اسیر ناز نگاهت نوشته اند

ما را خمار چهره ماهت نوشته اند

سالار وقت آمدنت دیر شد بیا

این دل در انتظار فرج پیر شد بیا


این دل در انتظار فرج پیر شد بیا



برچسب‌ها: اسیرنازناز نگاهتخمارچهره ماهسالاردلانتظار فرجپیر
[ دوشنبه 93/5/20 ] [ 10:10 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

این معنى انتظار فرج است

معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، این است که مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهل‌بیت(علیهم السلام) وضعیتى را که در دنیاى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر میشناسد… امام زمان (علیه الصلاة و السلام) براى اینکه فرج براى همه‌ى بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعه‌ى بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده‌ى بشر را نجات بدهد. انتظار فرج یعنى قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتى که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگى انسانیت حاکم شده است. این معنى انتظار فرج است.

دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نیمه‌ى شعبان 29/06/1384

انتظار فرج در کلام رهبر



برچسب‌ها: انتظار فرجرهبرمقام معظم رهبریظهور
[ یکشنبه 93/5/5 ] [ 3:56 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

…انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملکوتى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ى ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بکند. باید براى این کار آماده بود…

انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگى است. …انتظار فرج یعنى کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) براى آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.

دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‌ی شعبان27/05/1387

مقام معظم رهبری و انتظار فرج



برچسب‌ها: انتظار فرجانتظارمقام معظم رهبری
[ یکشنبه 93/5/5 ] [ 3:47 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
کاش می شد که خدا
اجازه ظهورت می داد
کاش می شد
که در این دیار غربت
ومیان موج غمها
به سکوت سرد وسنگین
رخصت خاتمه می داد
کاش می شد
جمعه ما
شاهد ابروی زیبای تو می شد
دیده نا قابل ما
فرش کیسوی تو می شد
کاش می شد
انتظار منتظر بپایان رسد
وهوا میزبان یاسها و
نسترنها
خاک پای مهدی زهرا شود
کاش می شد
تو هم از انتظار خسته شوی و
برای فرج دعا کنی
کاش می شد...
آقا با چشمانی گریان منتظر ظهورت هستم...
الهی عظم البلا ...

 



برچسب‌ها: انتظار فرج
[ چهارشنبه 88/7/15 ] [ 9:8 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

غروب غمگین جمعه، دل‌ها گرفته و سرها رو به آسمان و چشم‌ها به افق‌های دور دوخته می‌شود؛ شاید این جمعه بیاید، شاید. من منتظرم، تو منتظری، ما منتظریم، همه منتظرند. انگار انتظار با نام او در طول تاریخ عجین شده است. انتظاری که منتظران بیشماری را چشم‌انتظار به خاک سپرد ولی بازهم نسل‌های بشر منتظرند؛ از بودا و زرتشت تا یهود و مسیحیت، انتظار را در دین و مرام خود تجربه کرده و می‌کنند. زرتشت، سوشیانت خود را به موسی نیافت و یهود، پیامبر موعود خود را به عیسی نیافت و مسیحیت، منجی خود را به مصطفی(ص) نپذیرفت و باز مثل همیشه به انتظار نشستند تا آن‌که آنان می‌خواهند بیاید و در نتیجه یهودیان ،عیسی را نپذیرفتند و یهودی باقی ماندند و مسیحیان، مصطفی (ص) را نپذیرفتند و مسیحی باقی ماندند اما شماری ازیهودیان و مسیحیان که موسی و عیسی را پذیرفته بودند همانند مسلمانان، مصطفی (ص) را پذیرفتند ولی این بار نیز عده‌ای ازمیان مسلمانان چون امت موسی و عیسی بر پیامبر(ص) و خانواده‌اش ظلم کردند و جانشینان و نسل او را کشتند و بر قتل فرزندان پیامبر اسلام (ص) جشن گرفتند و باز بشر، گرفتار ظلم و جنایت و خیانت شد و دردمندتر از همیشه متوجه همان افق دور به انتظار منجی نشست و به دنبال منزل معرفت و عشق به راه افتاد تا میزبان سعادت و میزان عدالت را پیدا کند اما نسل‌ها پشت نسل‌ها هرگز به سرمنزل مقصود نرسیدند و مسلمانان چون یهودیان و مسیحیان درصف انتظار نشستند تا میزبان جمعه جمع‌شان بیاید و درب خانه معرفت و عدالت را به روی تشنگان وصال باز کند و دیدگان‌ آنها را به رویت وجود نورانی‌اش روشن سازد اما هنوز نیامده و انتظار طولانی مسلمانان به انتظار طولانی‌تر مسیحیان و یهودیان و سایر امت‌ها اضافه شد و هر کسی از ظن خود شد یار آن منتظر موعود که قرار است در جمعه‌ای بیاید اما جمعه‌ای که معلوم نیست ولی در معبدی که معلوم هست؛ همان مسجدی که قدمگاه ابراهیم و اسمعیل و انبیای ابراهیمی از نسل اسمعیل و اسحاق است و همه، انتظار دیدن اورا بین مقام و رکن کعبه دارند و جمعه‌شماری می‌کنند و در هر جمعه مهمان او می‌شوند و با او نجوا دارند؛ نجوایی از سر درد جنایت جانیان و خیانت خائنان علیه بشر تا آنجا که بشر همواره در اضطراب جنگی هولناک زیر فشارها و استرس‌ها زندگی می‌کند.
اومیزبانی است که عاشقان، مهمان عشق او هستند، میزبانی که مهمان را می‌بیند و سلام او را می‌شنود ولی مهمانان او را نمی‌بینند و پاسخ او را نمی‌شنوند و این جمعه که موعد جمع شدن و میعاد عاشقان است، بازهم به انتظار نشسته‌ایم. انتظار یعنی همان آماده بودن، مهیا بودن، فراهم کردن همه توانایی‌های شخصی و امکانات گروهی برای کسی که به خاطر او در انتظار به سر می‌بریم.
به مطلوب او میل کنیم و اندیشه و عمل‌مان را به منظور او سامان دهیم. انتظار، فلسفه‌ای دارد که مبنای آن جهت دادن تحول‌ها به سوی کمال و معروف است. تحول و تحرکی که هرگز در جامعه انسان‌ها بازنمی‌ایستد و همواره متحرک است و تاریخ می‌سازد.



برچسب‌ها: انتظار فرج
[ چهارشنبه 88/7/15 ] [ 9:7 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

بسم
الله الرحمن الرحیم.

فردا را چگونه
می توان دید. فردایی که امروزش همه در غوغا است. فردایی که امروزش را از عمق افکار
خسته مردم می بینم. کجاست یک دل آرام. کجاست آرزوهای آرزو نشده. کجاست امیدی که باز
سوی امیدوارش باز گردد. نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم. نمی دانم اشکم را برای
که بریزم. نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم. کاش میشد در بن بست سکوت خانه ای از فکر نساخت. کاش میشد عشق را در خاکستر
یاد ها نگاه داشت. کاش میشد اشک را در جویبار احساس نریخت. چشمانم از خیره شدن بر صفحات
خالی ذهنم خسته شده نمی دانم چرا هر چه در بیراه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی
هایم را نمی یابم کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی دیروز روز
تو بود روز شنیدن بوی نرگس روز دیدن خال گونه ات روز انتظار روز تقدیم اشکها بر زیر
پایت روز شکستن دیوار دوری هفت روزمرا دریاب می دانی چه هستم می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم تا یک دل آرام را
, تا آرزوی بازگشتت را , تا امید به انتظارت را از تو طلب کنم  می خواهم
بدانم  چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو , سوز عشق را برای تو داشته باشم دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی  میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی
آتش در سینه ام نگاه داری میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت
بریزم  با او حرف زدم صدایم را از میان انبوه
درد های عاشقانش شنید من می سوزم جوابش را نمی شنوم دفتر افکارم سفید است  اما او برایم نوشته است با رنگ سفید می خواهد من
خود بیابم می دانم نوشته است که فریاد سکوتش بلند است آری باید بشنوم می دانم که سبکی
هوای درونم از گرد و غبار قدمهایش بر روی ذهن پریشانم است می دانم که آرامش دریای قلبم
از آرامش آبیه نگاهش است منتظر آمدنم است پس منتظر آمدنش می مانم با عشق به او , با
مدد از او

و با توکل از خدای او.

آقای ما!

در عبور از گذر
لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا!
مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت! تو ما را رها نخواهی
کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت، دست بر آسمان
داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم!        

آقای ما!

بیا که احساس نیازمند
توست! پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!
بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم
را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای
ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت! بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان
در نقطه ی انتظار ایستاده است.

در جشن با شکوه
روزی که آغاز می شود و در تمامی روزهایی که شیرینی نام تو بر لبانم می نشیند من عهد
دیرینه ی خویش را با تو تازه می کنم و دست بیعتم را در زلال دستانت معطر می سازم تا
شعر سپید این عشق در صحن دلم تکرار شود .

طراوت جاری این
عهد و بیعت هرگز از باغ خاطرم بیرون نمی رود و پیوسته شال سبز محبتت را بر گردن می
نهم تا نوازشگر شانه های لرزانم باشد.

خالق مهربان من
!

اگر دست تقدیر
تو ، لباس سپید آخرت را بر تن من پوشاند و درخت زندگی ام، تنبه خواب زمستانی و ابدی
خویش سپرد و میان آن ماه تابان در آسمان چشم مردمان آشکار شد ، مرا از محراب قبرم بر
انگیز و توفیق احرام در صحن و صفایش عنایت کن تا لبیک گویان در گرد کعبه ی وجود مقدسش
طواف کنم

ای اجابت کننده
هر دعا !

پنجره قلب منتظران
رو به آسمان بی کرانت گشوده است تا به یک اشارت
تو، غبار غم و اندوه غیبت از دل ها بر خیزد و چشم ها به تماشای باران ظهور بنشیند.

خدایا !

شب یلدای هجران
را به یمن ظهور ماه کاملش ، کوتاه کن که شب پرستان ، همچنان چشم بر صبح صادقش بسته
اند و ما مؤمنان طلوع خورشی جمالش را نزدیک می دانیم


برچسب‌ها: متن ادبیانتظار فرج
[ چهارشنبه 88/7/15 ] [ 9:6 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

((عکس شهید میر یوسف سید لو))...... گوشه ای از وصیت نامه............... ای،حبیب من در نهایت می خواستم راهی را طی کنم که طیران فرشتگان و راهنمائیهای فرشتگان آن را نشان داده،می خواستم پرواز کنم ولی بالهایم شکسته بود می خواستم به پیش معشوق بشتابم ولی قامهایم قدرت راه رفتن را نداشت. در مواقعی زبانم می خواست بگوید آمادة آمدن هستم ولی صدا یم در نمی آمد الهی آبرویی به درگهت ندارم ولی دلم می خواهد آبرومندانه و پاک به درگهت بیایم با اینکه گناهانم مانع از این کار است الهی العفو،العفو. . .
برچسب‌ ها
شعر (51)
مهدی (38)
gif (32)
عکس (32)
جمعه (28)
ظهور (28)
gifs (25)
غزه (25)
شهید (22)
شهدا (21)
هریس (21)
دختر (20)
توبه (17)
نماز (17)
غیبت (17)
گناه (16)
بهشت (15)
قیف (15)
منجی (15)
خدا (14)
شهوت (14)
جنسی (11)
دعا (11)
عراق (11)
زن (11)
دل (10)
حدیث (10)
آقا (9)
وضو (9)
عشق (8)
پسر (8)
قلب (7)
حجت (6)
حرم (6)
جنگ (6)
بیا (5)
سکس (5)
شب (5)
صبح (5)
فرج (5)
مرد (4)
قبر (4)
غم (4)
عمر (4)
عمل (4)
علی (4)
آتش (4)
9 دی (4)
جان (4)
چشم (4)
بغض (3)
پول (3)
اشک (3)
خشم (3)
دوا (3)
ذکر (3)
سنی (3)
سفر (3)
شام (3)
ظهر (3)
عید (3)
غزل (3)
قضا (3)
قم (3)
گل (3)
گرگ (3)
ماه (3)
نفس (3)
یار (3)
کور (2)
مکه (2)
ناب (2)
ناز (2)
مصر (2)
هوس (2)
لذت (2)
لطف (2)
گدا (2)
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 312
بازدید دیروز : 393
کل بازدید : 1666744
کل یادداشتها ها : 828