سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

محمد بن عجلان و منصور عباسى

جریانهاى دیگرى در تاریخ اسلام مى‏بینیم،از جمله:یکى از فقهاى مدینه به نام‏ (محمد بن جلان‏) رفت‏ با محمد بن عبد الله محض بیعت کرد.بنى العباس که ابتدا حامى اینها بودند.مساله خلافت که پیش آمد،خلافت را گرفتند،بعد هم سادات حسنى را کشتند.منصور این مرد فقیه را خواست، تحقیق کرد،ثابت‏ شد که او بیعت کرده است.دستور داد دست او را ببرند.گفت این دستى که با دشمن من بیعت کرده است‏ باید بریده شود.نوشته‏اند فقهاى مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان این جور گفتند که خلیفه! او تقصیر ندارد،او مردى است فقیه و عالم به روایات،این مرد خیال کرد که محمد بن عبد الله محض مهدى امت است و لذا با او بیعت کرد و الا قصد او دشمنى با تو نبود.

این است که ما مى‏بینیم در تاریخ اسلام موضوع مهدى موعود از مسائل بسیار مسلم و قطعى است.ما همین طور که دوره به دوره پیش مى‏آییم مى‏بینیم حوادثى در تاریخ اسلام پیدا شده که منشاش همین اعتقاد به ظهور مهدى موعود بوده است.بسیارى از ائمه ما وقتى که از دنیا مى‏رفتند عده‏اى مى‏گفتند شاید نمرده است،شاید غایب شده است،شاید مهدى امت است.این امر راجع به حضرت امام موسى کاظم هست،حتى راجع به حضرت باقر هست،ظاهرا راجع به حضرت صادق هم هست،و راجع به بعضى از ائمه دیگر نیز هست.

حضرت صادق پسرى دارند به نام اسماعیل که‏ (اسماعیلیه‏  ) منتسب به او هستند.اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت.حضرت خیلى هم اسماعیل را دوست مى‏داشتند.وقتى اسماعیل از دنیا رفت و او را غسل دادند و کفن کردند،حضرت صادق مخصوصا آمدند به بالین اسماعیل،اصحابشان را صدا زدند،کفن را باز کردند،صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند:این اسماعیل پسر من است،این مرد،فردا ادعا نکنید که او مهدى امت است و غایب شد،جنازه‏اش را ببینید،صورتش را ببینید، بشناسید و بعد شهادت بدهید.

 



برچسب‌ها: محمد بن عجلاناسماعیلیهامام صادق
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 8:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
........

.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

((عکس شهید میر یوسف سید لو))...... گوشه ای از وصیت نامه............... ای،حبیب من در نهایت می خواستم راهی را طی کنم که طیران فرشتگان و راهنمائیهای فرشتگان آن را نشان داده،می خواستم پرواز کنم ولی بالهایم شکسته بود می خواستم به پیش معشوق بشتابم ولی قامهایم قدرت راه رفتن را نداشت. در مواقعی زبانم می خواست بگوید آمادة آمدن هستم ولی صدا یم در نمی آمد الهی آبرویی به درگهت ندارم ولی دلم می خواهد آبرومندانه و پاک به درگهت بیایم با اینکه گناهانم مانع از این کار است الهی العفو،العفو. . .
برچسب‌ ها
شعر (51)
مهدی (38)
gif (32)
عکس (32)
جمعه (28)
ظهور (28)
gifs (25)
غزه (25)
شهید (22)
شهدا (21)
هریس (21)
دختر (20)
توبه (17)
نماز (17)
غیبت (17)
گناه (16)
بهشت (15)
قیف (15)
منجی (15)
خدا (14)
شهوت (14)
جنسی (11)
دعا (11)
عراق (11)
زن (11)
دل (10)
حدیث (10)
آقا (9)
وضو (9)
عشق (8)
پسر (8)
قلب (7)
حجت (6)
حرم (6)
جنگ (6)
بیا (5)
سکس (5)
شب (5)
صبح (5)
فرج (5)
مرد (4)
قبر (4)
غم (4)
عمر (4)
عمل (4)
علی (4)
آتش (4)
9 دی (4)
جان (4)
چشم (4)
بغض (3)
پول (3)
اشک (3)
خشم (3)
دوا (3)
ذکر (3)
سنی (3)
سفر (3)
شام (3)
ظهر (3)
عید (3)
غزل (3)
قضا (3)
قم (3)
گل (3)
گرگ (3)
ماه (3)
نفس (3)
یار (3)
کور (2)
مکه (2)
ناب (2)
ناز (2)
مصر (2)
هوس (2)
لذت (2)
لطف (2)
گدا (2)
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 345
بازدید دیروز : 540
کل بازدید : 1665249
کل یادداشتها ها : 828