ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
- شیخ صدوق در «کمال الدین» مىنویسد: این توقیع به افتخار عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شده است. این توقیع را سعد بن عبدالله اشعرى روایت کرده است. شیخ ابوعبدالله جعفر - رضى الله عنه - مىگوید: من آن را به خط سعد بن عبدالله اشعرى - رضى الله عنه - دیدهام و توقیع این است که: بسم الله الرحمن الرحیم «خداوند شما دو نفر را در راه بندگى خود موفق و بر دین مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودى اوست ،نیکبخت گرداند. آنچه گفته بودید که «میثمى» از «مختار» و گفتگویش با شخصى که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکرى (ع) جانشینى غیر از جعفر بن على (جعفر کذاب) ندارد و او هم امامت او را تصدیق کرده است، به ما رسید؛ و از تمام مضمون مکتوبى که از آنچه دوستان شما درخصوص او به شما خبر داده بودند، به وى نوشتهاید، مطلع شدیم. من از نابینایى بعد از روشنى و از ضلالت بعد از هدایت و از عواقب سوء اعمال و فتنههاى خطرناک به خدا پناه مىبرم. خداوند عزوجل مىفرماید: «الم * احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون»: آیا مردم گمان کردند ما آنها را به مجرد اینکه گفتند: ایمان آوردیم، رها مىکنیم، و دیگر امتحان نخواهند شد. 1 چگونه است که به فتنه افتاده در وادى سرگردانى گام مىسپارند؟ و به چپ و راست منحرف مىشوند؟ از دین خود دورى گزیدهاند یا در دین خود دچار تردید شدهاند؟ با حق در آویختهاند یا از روایات صحیح و درست بىخبرند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکارى مىزنند؟! مگر نمىدانند که زمین هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان! مگر نمىدانند که امامهاى آنها، بعد از رسول اکرم (ص) یکى پس از دیگرى به طور منظم آمده و رفتهاند. تا نوبت به امام پیشین - یعنى، پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى (ع) - رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و بر جاى پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به سوى حق و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم به قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیدهها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت؛ و این براساس مشیت خدا بود که در قضا حتمى خدا گذشته و در تقدیر الهى قطعیت یافته بود. و اینک موقعیت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و بر طرف سازد آنچه (غیبت) را که مقرر نموده، حق را به نیکوترین شکل و روشنترین قالب آن عرضه مىنماید و خود از پشت پرده ظاهر مىشود، و حجت خویش را را قامه مىکند، ولیکن تقدیر الهى شکستناپذیر، و اراده او تردیدناپذیر است و از مشیت او نتوان پیشى گرفت. باید پروى هواى نفس را به کنار گذاشته، براساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیدههایشان پوشیده شد، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خداى پوشیده نگه داشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند. آنها بدانند که حق با ما، و در خاندان ما معصومین است ؛ هیچ کس جز ما این را نمىداند، مگر اینکه دروغگو باشد، و بر خدا افترا ببندد! جز ما کسى این ادعا را ندارد، مگر اینکه گمراه و خیره سر باشد. بنابراین با این مختصر که گفتیم به ما اکتفا کنند و دیگر توضیح بیشتر لازم نیست، و با این اشاره قناعت نمایند.»2 2- از جمله توقیع شریفى که به خط حضرت ولى عصر (ع) به دست عثمان بن سعید عمرى از ناحیه مقدّسه صادر شده است، نامهاى است که داراى مضامین عالى در زمینه غیبت و زایل کننده هر نوع شک و شبهه مىباشد و ما را به پیمودن صراط مستقیم و عدم تمایل به چپ و راست رهنمون مىشود. علامه مجلسى از کتاب «احتجاج» از شیخ موثوق ابوعمر عامرى - رحمة الله علیه - روایت مىکند که: «ابن ابى غانم قزوینى وجماعتى از شیعیان درباره فرزند امام حسن (ع) - گفتگو نمودند. ابن ابى غانم عقیده داشت که حضرت عسکرى (ع) رحلت فرمود و اولادى نداشت. سپس، آنها نامهاى در این خصوص نوشتند و به ناحیه مقدسه فرستادند (تا وکلاى حضرت به آستان مقدسش برسانند) و در آن نامه نوشتند که ما بر سر این موضوع کشمکش نمودهایم. جواب نامه آنها، به خط آن حضرت (صلوات الله علیه) به این مضمون صادر شد: «بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از فتنهها حفظ نماید، به ما و شما روح یقین عنایت فرماید، ما و شما را از سوء خاتمه و بدى بازگشت محافظت نماید. به ما رسیده است که جماعتى در دین خود دچار تردید شدهاند و در مورد صاحبان امر خود به شک و تردید افتادهاند، این خبر ما را به غصه و اندوه واداشته است. این غم و اندوهها، به جهت شماست نه براى خود ما، و تأسف و تأثر ما صرفاً به خاطر شماست نه ما؛ زیرا خداوند با ماست، دیگر نیازى به غیر او نداریم. حق با ماست، و هر کس از ما دورى گزیند ما را به وحشت نمىاندازد. ما اثر صنع خداییم و مردم به طفیل وجود ما، موجود گشتهاند. شما را چه شده که در وادى ضلالت حیران و سرگردان شدهاید؟ مگر نشنیدهاید که خداى تبارک و تعالى مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» 3 اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و «اولى الامر» که از شما است، اطاعت کنید. مگر از اخبار و احادیثى که در رابطه با امامان گذشته و باز مانده از آنها به شما رسیده است، آگاهى ندارید؟ مگر نمىدانید که چه سرنوشتى براى امامان، تعیین شده و قبلاً به شما نرسیده است؟ مگر نمىبینید که خداوند چه مشعلهایى براى هدایت شما برافروخته؟ و چه پناهگاههایى براى شما تأمین ساخته است؟ که از روزگار آدم ابوالبشر تا به عهد امام پیشین - پدرم امام حسن عسکرى - هرگاه علمى 4 ناپدید شده، علمى ظاهر شده است؛ و هرگاه ستارهاى غروب کرده، ستارهاى طلوع نموده است . پس هنگامى که پدرم در گذشت، خیال کردید که خداوند دین خود را باطل خواهد ساخت؟! و رابطه خود را با بندگانش قطع خواهد کرد؟! نه! هرگز چنین چیزى نیست و تا روز رستاخیز چنین چیزى اتفاق نخواهد افتاد، تا على رغم اکراه شما، امر خدا ظاهر گردد. پدرم بر شیوه پدران بزرگوارش گام برداشت و سرانجام سعادتمند از این جهان دیده برتافت، اما دانش او پیش ماست، و وصیت او بر ماست. اخلاق او و جانشینى با ماست. هرگز کسى در این منصب با ما به نزاع بر نمىخیزد، جز اینکه ستمگر و تبهکار باشد! و جز ما کسى چنین ادعایى نمىکند، مگر اینکه کافر و ملحد باشد. اگر مشیت خدا نبود - که امر او هرگز مغلوب نمىشود و راز او هرگز بر ملا نمىگردد - حق ما را آشکار مىساخت و دلهاى شما را روشنى مىداد و هرگونه شک و تردید را از دل شما مىزدود. ولیکن آنچه او بخواهد همان خواهد شد و براى هر اجلى، کتاب هست.(هر چیزى در لوح محفوظ مرقوم است). پس، از خدا بترسید و تسلیم ما شوید، کارها را به ما واگذار کنید و به ما باز گردانید، تا آنچنان که به ما دستور است به شما دستور صادر کنیم. آنچه از شما پوشیده شده، در صدد کشف آن برنیایید. از راه راست منحرف نشوید و به راه چپ نگرایید، اعتدال خود را در محبت ما براساس سنت روشن پیامبر (ص) قرار دهید که من شما را خیر خواهى نمودم، خداى بر من و شما گواه است . اگر علاقه ما به ارشاد و اصلاح و محبت به شما نبود، از شما روى برتافته، به وظیفه خود که نبرد با ستمگر سرکش گمراه است، مىپرداختیم. ستمگر طغیانگرى که با خداى خود به ستیز برخاسته ادعاهاى ناروا نموده، حق امام واجب الاطاعة خود را انکار کرده، حق مرا به ستم غصب نمودهاند، در صورتى که در من، شباهتى از پیامبر اکرم (ص) و پیروى نیکو از آن الگوى الهى است. که نادان به دنبال جهالت خود سقوط نموده، کافران به زودى خواهند فهمید که جهان جاویدان از آن کیست؟ خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بدیها و ناملایمات حفظ کند، که او ولى رحمت است و بر آنچه که بخواهد توانا است. و او ولى و حافظ ما و شما است و سلام، رحمت و برکات خدا بر همه اوصیاء و مؤمنان باد.» 5 ________________________________________ پى نوشتها: 1- سوره عنکبوت، آیه 2. 2- کمال الدین، ج 2، ص 510، حدیث 42، باب توقیعات. بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 19، ص 190. 3- سوره نساء آیه 53. 4- علم: پرچم. 5- بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 9، ص .178 الغیبه، ص 285، ج .245 الاحتجاج، ج 2، ص 7 - 466، (این حدیث با استفاده از «روزگار رهایى» ترجمه شده است).
[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 6:33 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 308 بازدید دیروز : 264 کل بازدید : 1689178 کل یادداشتها ها : 828 |