ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه ، که آبی توش نبود افتاد. کشاورز هر چه تلاش و کوشش کرد نتوانست الاغ را از درون چاه ، بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند .. بقیه در ادامه مطلب تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذاب و آزار حیوان نشود.مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار ، خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش میریخت ، و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی ، خاک ها بایستد.روستایی ها همینطور ، خاک ریختند و ریختند تا ،الاغ بیچاره .زنده به گور بشه و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد،تا اینکه به لبه چاه رسید.. و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد.. دوست من :مشکلات،مانند تلی ازخاک برسرما می ریزند.. وما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه ندهیم مشکلات ما را زنده به گور کند.. و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود! برچسبها: داستانداستان کوتاهالاغ و پیر مردمشکلاتزنده به گورسکو [ چهارشنبه 93/6/26 ] [ 2:27 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 155 بازدید دیروز : 321 کل بازدید : 1689346 کل یادداشتها ها : 828 |