آنگاه که زمان ظهور فرا رسد و رهاییبخش جهان از پشت پرده غیبت بیرون آید و رخ نمایاند، خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح میکند1 و همه زیباییهای پس از ظهور، یک به یک آشکار میشود.
صبح ظهور وقتی بندگان خدا از خواب بیدار میشوند دستی بر سر آنها کشیده میشود. به خود مینگرند، به دانستهها و قدرت فهم و دریافت عقلی خویش، ناگهان میبینند که نور ایمان در قلب آنان میتابد به
درخشندگی خورشید2 و قدرت و توانی در خویش میبینند باورنکردنی. هر یک قدرت چهل مرد را پیدا میکنند3. ایمان و توان، اولین هدیههایی است که از دوست میگیرند.
نشاط و شادمانی چنان بر وجود آنها سایه میافکند که حتی مردگان نیز در قبر شاد میشوند4 و از نسیم ظهور آن مرد بزرگ، حیاتی دوباره مییابند.
پیش از این، بندگان خدا پراکنده بودند و هر یک در اندیشهای متفاوت. پس از ظهور، دستی بر سرهای آنان کشیده میشود و عقلهای آنها را به یک سو جهت میدهد5. افکار آشفته و متفرق جمع میشوند و گویی
همه عقلها به یک عقل؛ آن هم «عقل کامل» تبدیل میشوند؛ چونان قطرههایی که از سرتاسر کره زمین جمع میشوند و به رودها میریزند و راههای دراز را معجزهآسا میپیمایند تا به دریا ریزند. آنان دیگر قطره
نیستند. نام شناسنامهای آنها از قطره به دریا تغییر میکند و همه یک هویت مییابند؛ دریا، دریای بیکران.
بندگان خدا در آن روز به یک حقیقت میاندیشند و عقربه ذهن و عقل آنها یک نقطه را نشان میدهد و آن پیروی از حق و راستی است. دیگر هیچکس واژه «من» را به کار نمیبرد و «ما» را جایگزین همة منیتها
میشود. وقتی آن دست آسمانی بر سرها کشیده میشود، اخلاق (احلام)6 مردم کامل میشود. رذایل اخلاقی از وجود آنها رخت برمیبندد و فضایل، نیکیها و بزرگواری همچون دانههای مروارید، صدف وجود آنان
را مزین میکند. خشم و شهوت و وهم و بیعدالتی با این مردم بیگانه میشود و آرامش و وقار و تعادل و عدالت از سیمای آنان هویدا میگردد. آری، روزی که او میآید. بغض و کینه از دلهای بندگان میرود و این
گونه اخلاق آنها کامل میشود7. ترس و بخل از شیعیان دور میشود و آرامش و سخاوت جایگزین آن میگردد.8 خداوند، مردمان شایستهای را حاکم خواهد کرد که زمین را پر از عدل و داد میکنند9 و افراد پست و
فاسد را روی زمین باقی نمیگذارد10.
اینک مردمان امت اسلام مبهوت این تحول، بر جای ایستاده و خویش را تحلیل میکنند و سپس به خانه خود نظر میکنند و میبینند که زنان آنها در خانهها به کتاب خدا و سنت پیامبرش قضاوت میکنند11 و چنان
چشمههای دانش و حکمت بر سرزمین وجود و ذهن آنها جاری شده است که جز حق و منطق بر زبان نمیرانند. فرهنگ و دانش مردم در آن روز به اوج میرسد و بدیهی است وقتی بانویی به کتاب خدا و سنت
پیامبر او قضاوت کند، انحراف در او راه نخواهد یافت و اینگونه، احساسات زنانه که همواره مانع قضاوتهای عادلانه بود جای خود را به استدلال عقلانی و وحیانی و همسویی با کتاب خدا میدهد و زنان در خانه
خویش بر مسند قضاوت مینشینند.
پدران و مادران، شگفتزده کودکان خود را میبینند که با مارها و عقربها بازی میکنند بدون آنکه آزاری به آنان رسد12. خدایا! چه شده است؟ طبیعت عقرب نیش زدن است و مار، زهر افشانی! کجا رفت غریزه
حیوانی و طبع وحشی، خشن و گزنده آنها؟!
شاید آن امروز خشونت و زهرافشانی و نیش زهرآگین، بیاثر شده است و یا حیوانات وحشی به مرحلهای از کمال حیوانی دست یافتهاند که همزیستی در کنار انسان را تجربه کنند و آنها نیز اهلی شوند.
دنیا به گونهای دیگر است. صلح و آرامش جایگزین جنگ و خونریزی شده و دوستی و محبت به جای دشمنی و درندهخویی نشسته است.
هرکس در گوشهای از شهر خویش میبیند که میش و گرگ در یک محل با یکدیگر میچرخند و در کنار هم زندگی میکنند13 خوی ددمنشی گرگ و ترس و هراس میش در اینجا دیده نمیشود و این زیباترین نمای
صلح در آن عصر طلایی است. وقتی گرگ چنین آرام و رام میشود چگونه انسان متمدن در اندیشه جنگ و سلطه باشد؟ بنابراین حتی انسانهای گرگ صفت نیز در آن روز از سیرت حیوانی خارج شده و با صورت
انسانی خویش هماهنگ میگردند.
امنیت روانی
دلهای مؤمنان از ترس خالی شده و قلوب دشمنان آنها آکنده از ترس و وحشت میگردد14. همانگونه که خداوند متعال در نبرد بدر با ایجاد رعب در دل دشمنان و فرستادن فرشتگان برای یاری مسلمانان - که
تعدادشان در برابر مشرکان بسیار اندک بود - دلهای مؤمنان را از ترس خالی نمود، در زمان ظهور نیز چنین خواهد شد.
بیماریها، اعم از روحی و جسمی بهبود مییابد و ضعفها و ناتوانیها به قوت و قدرت تبدیل میشود. توان جسمی یاوران حضرت چنان افزوده شود که از شیر، شجاعتر و از نیزه، برندهتر شوند به گونهای که
دشمن را با پاها بر زمین افکنند و با دست او را بشکنند15، زیرا هر مؤمنی در زمان ظهور، قدرت چهل مرد را مییابد و قدرت خداوند نسبت به آنچه در آن روز انجام میدهد بسیار بیشتر است.
اهل آسمان و زمین، پرندگان، وحوش و ماهیان دریاها به خاطر وجود حضرت حجت(ع) شاد میشوند و هیچ مؤمنی دیده نمیشود مگر آن که این شادی و نشاط در قلب او وارد شده باشد و یا اگر مرده است این
نشاط بر قبر او داخل میشود.16
در آن روز مردم با چهرههای شادمان و گشاده در سطح شهر رفت و آمد میکنند و این شادی برخاسته از درون آنهاست. حاصل این نعمت، بهداشت روانی جامعه، سلامتی جسمی و روحی و نیز تقلیل میزان
بزهکاریها، جرمها و آلودگیهای اجتماعی خواهد بود.
شهرها با حضور چنین مردمانی که شادمانه و عاشقانه زندگی میکنند، طراوتی شگفتانگیز خواهند یافت.
گسترش ارتباطات مؤمنان
مؤمنان از نظر شنوایی و بینایی قدرت مییابند و چنان وسعتی در تواناییهای شنیداری و دیداری آنها ایجاد میشود که بدون هیچ پیک و واسطهای صدای امام(ع) را میشنوند و سیمای او را میبینند در حالی که
آن حضرت در جایگاه خود قرار دارد17.
به حکمران و فرمانداری که تحت ولایت آن حضرت قرار دارد گفته میشود که:
«عهد و پیمان و وظایف تو بر کف دستانت نهاده شده و به آنچه میبینی عمل کن».18
مؤمنی که در مشرق است برادر خویش و مؤمنان دیگر را که در غرب هستند میبیند و فاصلهها مانع ارتباط مستقیم آنان نمیشود19.
بنابراین ارتباط مؤمنان آن روز در بالاترین حد است و امکان دسترسی آنان به یکدیگر در کوتاهترین زمان ممکن وجود دارد و این ارتباط قلبها آنان را به یکدیگر نزدیکتر میکند. برخلاف امروز که گسترش ارتباطات
موجب از هم پاشیدگی خانوادهها و دوری قلبهای افراد از یکدیگر میشود، آن روز قلبها به عشق یکدیگر میتپد و مؤمنان زنجیروار به یکدیگر پیوسته خواهند بود.
امنیت اجتماعی
تقوا و فرهنگ جامعه چنان زیاد میشود که اگر پیرزنی ناتوان از شرق عالم به قصد غرب راه افتد و در این مسیر هیچکس او را آزار نمیدهد20. یا اگر بانویی دیگر با طراوت و جوانی و شور، طبقی از زیورآلات بر سر
دارد و بین عراق و شام حرکت میکند و در این مسیر که اکنون به برکت ظهور تماماً سرسبز شده است، نه درندهای به او حمله میکند و نه او از درندهای میترسد21 و کسی با نگاهش وی را نمیآزارد.22
نعمت امنیت و آرامش، شهر و دیار را آراسته و ترس از دلهای مردم زدوده میشود. به نظر میرسد صفحه حوادث روزنامهها در آن روز حذف خواهد شد و دیگر چشمهای مادران با نگرانی و اضطراب به بدرقه
دخترانشان نخواهد رفت.
آری، زمین چنان آرام میشود و امنیت چنان در همهجا حاکم میگردد که بانوان بدون اینکه هیچ مردی آنها را همراهی کند برای اعمال حج به سوی مکه میروند با آرامش تمام حج میگزارند و باز میگردند و هیچ
خطری تهدیدشان نمیکند.23
گناهانی چون شرابخواری، ربا و زنا از جامعه اسلامی دور میشوند و شر و پلیدی از بین میرود.
مردم با امام خود عهد میبندند که مرتکب سرقت، زنا و قتل نشوند، به مسلمانان دشنام ندهند، احتکار نکنند و از مال یتیمان دوری کنند. کسی را به ناحق نزنند و مساجد را ویران نسازند. راهها را ناامن نکنند و
به خانههای مردم هجوم نبرند و اینگونه «آرمان شهری» بهوجود میآید که اساس آن بر اعتماد و اعتقاد و آرامش است. دامنه عدالت امیر هستی، حضرت مهدی(ع) به میان خانههای مردم راه مییابد همانگونه
که سرما و گرما نفوذ میکند24 و ارمغان این عدالت؛ آرامش، امنیت و عشق است.
مردم در آن روز یگانگی مییابند و با هم یکدل و یکرنگ میشوند. آنها از نعمت برادری و برابری برخوردار خواهند بود به گونهای که اگر مسلمانی به چیزی نیاز داشت از جیب برادر مسلمانش برمیدارد و او مانع
نمیشود25 و رنجشی نیز از این برخورد نخواهد داشت. همه مردم جهان به یک امت تبدیل میشوند که دل به یک امام میسپرند و مشترکات آنها آنقدر زیاد است که به واقع برای یکدیگر برادری میکنند. هر که با
آخرین پیشوای معصوم، امام زمان(ع) بیعت کند و در خدمت آن حضرت درآید و نام وی در فهرست یاران وی ثبت شود، از هر خطری در امان خواهد بود و با آرامش و امنیت کامل به زندگی خواهد پرداخت.26
شیعیان در مسجد کوفه چادر زده و قرآن را همانگونه که نازل شده است به مردم میآموزند و آموزش میدهند27 و چنان که گفته شد زنان در خانههای خود با استدلال به کتاب خدا و سنت رسول او داوری می
کنند.
عقل و اندیشه آنان به اوج رشد و بالندگی میرسد و تفرقه و پراکندگی از امت زدوده میشود و مکارم اخلاق به کمال لازم میرسد، زیرا چنان که گفته شد دست مبارک حضرت بر سر بندگان خدا کشیده می
شود.28
بدعتها و خرافهها از جامعه اسلامی زدوده میشود و سنتهای راستین الهی اقامه میگردد29. امانتداری به کاملترین شکل صورت میگیرد، یعنی امانتها بازگردانده میشود30 و خیانت در قاموس آنها واژهای
بیگانه میشود. ادیان متعدد در لوای اسلام قرار میگیرند و یک دین جهانی برای یک جامعه جهانی برنامهریزی میکند. جهان مسیحیت که پیش از این به عیسی(ع) اقتدا میکردند اینک میبینند که عیسی(ع) به
حضرت مهدی(ع) اقتدا میکند و آنان نیز یوسف فاطمه(س) را مقتدای خویش قرار میدهند. اینگونه اسلام دین جهانی میشود و فرهنگ اسلامی بر سراسر گیتی سایه میگستراند. چه زیبا فرمود پیامبر
اکرم(ص):
امتی که ابتدای آن محمد(ص) و انتهای آن مسیح(ع) و میانه آن مهدی(ع) است هرگز نابود نخواهد شد31.
بیست و پنج حرف باقیمانده از بیست و هفت حرف علم که تا آن روز مستور بوده است در آن زمان آشکار و منتشر میشود32. گرههای محکم علمی باز شده و حلقههای گم شده دانش بشری پیدا میشوند.
فرهنگ دینی چنان توسعه مییابد که ریا از جامعه دور شده و اخلاص جایگزین آن میشود. مردم، گروه گروه و با اشتیاق به برنامههای عبادی و رفتارهای مشروع و نماز جماعت روی میآورند و از منکرات دوری
میکنند و با محبت33 با امام خود پیمان میبندند.
در آن زمان هیچ بدعتی نیست مگر آنکه از بین رود و هیچ سنتی نیست جز آنکه به پا داشته میشود34. در این صورت حق - آنگونه که باید - در سراسر گیتی گسترده میشود و خرافات و بدعتها و سوء
استفادههای برخی از شیادان از بین میرود.
رفاه اقتصادی
پس از ظهور، صدایی به گوش امت میرسد که:
آیا کسی نیازی به مال او (حضرت مهدی(ع)) دارد؟
خداوند قلبهای امت محمد(ص) را چنان سرشار از وسعت غنا و بینیازی میکند که از سرتاسر گیتی تنها یک مرد نزد او میآید و از حضرتش مال میخواهد. حضرت، وی را نزد خزانهدار میفرستد تا خواستهاش را
برآورده سازد. او نزد خزانهدار میرود و به او گفته میشود که خود به خزانه رفته و هر آنچه میخواهد برای خویش بردارد.
مرد میرود و آنقدر طلا و نقره برمیدارد که نمیتواند آنها را حمل کند. مقدار زیادی از اموال را بر جای میگذارد و مقداری از آن را به تناسب نیرو و قدرت خویش برمیدارد و خارج میشود. هنوز چند قدمی دور
نشده است که با خود میگوید: من حریصترین فرد از امت محمد(ص) هستم که به اینجا آمدهام!
سپس مال را به خزانه برمیگرداند و وقتی خزانهدار را میبیند و جریان را باز میگوید، پاسخ میشنود:
ما آنچه را که دادیم، پس نمیگیریم.35
امت او در نعمت چنان غرق خواهند بود که چشم به هیچ مالی نمیدوزند و خزانه بیتالمال سرشار است از داراییهایی که راهی برای مصرف آنها نیست. به عبارت دیگر برای مصارف خمس و زکات هیچ موردی
یافت نمیشود و فقر از جامعه آن روز ریشهکن خواهد شد. بیشک خواهید پرسید که چگونه جامعهای به این درجه از استغنا خواهد رسید. میگویم که خداوند برای آخرین گنجینه خویش، در خزانه بیانتهایش
نعمتهای ویژه پنهان نموده است. او اراده کرده است تا صالحان را وارث زمین کند و مهدی(ع)، پدر صالحان است (اباصالح).36
کشاورزان در آن روز یک مد از هر محصولی میکارند و هفتصد مد برداشت میکنند37. یعنی محصولات هفتصد برابر میشود. تعداد دامها و چهارپایان افزایش مییابد و امت اسلام شکوه و عظمت فراوان مییابد.38
بدیهی است که بارش چهل روزه نزدیک ظهور و سخاوت زمینهای کشاورزی و وفور نعمتها، مردم را ثروتمند و بینیاز خواهد کرد و این همه به برکت نفسهای پاک ولیّ خدا بر روی کره زمین است.
پیرزنی بر سر خود زنبیلی (کیسهای) از گندم میگذارد و به آسیاب میرود، کارگران گندمهای او راآرد میکنند بدون آنکه اجرت و مزدی از وی دریافت کنند.39 از آنجا که قلبها سرشار از غنا و بینیازی است هرگز از
ضعف و ناتوانی دیگران جهت بهرهوری بیشتر سوء استفاده نمیشود، بلکه این گروه بیش از دیگران مورد شفقت و مهرورزی واقع میشوند و در آن روز است که حق به حقدار میرسد و به امر امام زمان(ع) مردم
از توزیع عادلانه و مساوات برخوردار میشوند. افزونهخواهی و ثروتهای بادآورده و اختلاس و تبعیض طبقاتی در این جهان هیچ جایی ندارد. در آن روز هیچ زمین زراعی و یا غیر آن از طریق حکمرانان به بستگان و
نزدیکانشان اعطا نخواهد شد و قانون «اقطاع»40 نابود میگردد. از این رو همه مردم بهطور مساوی از سرمایههای ملی بهره میجویند.
مشکل مسکن و آبادانی زمین
در آن روز همه خانوادهها مسکنی خواهند داشت که در آن آرام و قرار میگیرند. گفته شده است که آن روز، خانههای کوفه به رود کربلا متصل میشوند41 و چنان فاصله شهرها کم و کمتر میشود که گویی همه
دنیا یک شهر است. بیابانهای خشک و بیآب و علف عراق که در فاصله بین کوفه و کربلا وجود دارند به برکت باران و هدایت آبهای سرگردان - که به دستور حضرتش صورت میگیرد - سرسبز و آباد میشوند و خانه
هایی در آن زمینها ساخته میشود و سرپناهی برای بیپناهان مهیا میگردد.
آن حضرت فرمان میدهد تا آبراهی از پشت کربلا حفر کنند که تا غرییّن42 جریان یافته و به سوی نجف اشرف سرازیر شود. آنگاه بر سر راه این آب، پلها و آسیابها جریان یافته و به سوی نجف اشرف سرازیر شود43.
اینگونه مناطق خشک و صحراها و بیابانها به مناطق مسکونی تبدیل شده و خانههایی زیبا در دشتها سبز و آباد بنا میشود که آدمی را به یاد درختان و نهرهای بهشتی میاندازد. این آبراهها برای سیراب کردن
تمامی صحراهای خشک که به نجف و کوفه متصل میشوند، حرکت میکنند و به واسطه این جریان حتی صحرای شام و صحرای نفوذ و رُبع الخالی نیز آباد میشوند.
بدیهی است وقتی بیابانهای تفتیده عراق و عربستان، چنین سبز و آباد میشود و آب در آبراههها و آبادیها موج میزند، در کشورهایی که خود، استعداد و امکانات رویش و آبادانی دارند چه خواهد شد؟ به یقین
رویش و بالندگی در این کشورها صد چندان خواهد شد. سبزی و آبادانی زمین عجیب دیدنی خواهد بود!
در آن روز، آسمان پی در پی میبارد44. زمین، پیوسته گیاه و سبز میرویاند به گونهای که بانویی بین عراق و شام را طی میکند در حالی که قدمهای خود را فقط بر روی گیاه میگذارد45. این مسأله از آن روی
اهمیت دارد که فعلاً صحرای شام و مناطق اطراف آن از نظر تفتیدگی و خشکی در روی کره زمین بینظیر هستند و حتی با تکنولوژی بسیار پیشرفته نمیتوان این مشکل را حل کرده و به این صحراها حیات
بخشید. تنها حضور و ظهور اوست که حیاتبخش زمین و زمان و هویت بشری است.
آسمان، عاشقانه و سخاوتمندانهتر از همیشه برکات و آبشار رحمت خود را بر سر مؤمنان نثار میکند و بارش رحمت الهی وصفناپذیر است و زمین، پارههای جگر و میوه دل خود یعنی معادن طلا و نقرهاش را به
پای امام و امت او میریزد و اینگونه همه سرشار از بینیازی و مناعت طبع میشوند. آری ستونهایی از طلا و نقره بر زمین جلوهگر میشود که چشمها تاکنون چنین سخاوتی را از زمین ندیده بودند و اینک همه
چیز چونان رؤیای طلایی و شگفتانگیز است.
زمین در نهایت سخاوتمندی و گشادگی همه ذخیرهها و بذرهای نهفته در درونش را تقدیم میکند46. نزدیک ظهور آن یار همیشه جوان و مسافر زمان، چهل روز47 آسمان هیچ قطرهای در گنجینه خود نگاه نداشته و
آبشاری بر زمین جاری میسازد نگفتنی و زمینهای مردهای که با این باران زنده شدهاند اینک در صبح ظهور خود را به گیاهان و سبزهها میآرایند و خودنمایی میکنند. درختان بار فراوان میآورند و برکت از هر
سوی وارد زندگی مؤمنان میشود48. مردم چنان غرقه در نعمت میشوند که تا کنون چنین نبوده است.49
مؤمنان، زکات مال خویش را بر روی شانههایشان نهاده و برای سرور هستی، حضرت مهدی(ع) میآورند. آنان چنان وسعت و گشایشی در زندگی مییابند که اگر لطف الهی نبود در پی چنین توسعهای، مست
نعمتهای الهی میشدند و از حدود خود تجاوز میکردند. آنها خاضعانه و ارادتمندانه، حقوق را ادا میکنند و اینگونه رنگ تیره فقر و ناداری از جامعه شیعیان حضرت زدوده میشود و رفاه و رزق کریم جایگزین آن
میشود. چشمها پر است از نعمت و دلها سرشار از عشق به منعم و نعمت آفرین.
آن روز، شیعیان، خزانهدار و حکمران روی زمین هستند و زمامداری امور در سراسر گیتی به دست آنان است50. ثروت و مکنت و مقام و شهرت در دست آنهاست. مقام و ثروتی که برای اولین بار فسادآور نیست و
جز افزایش اطاعت، رهاوردی نخواهد داشت.
ادای حقوق شهروندی و شهرسازی پس از ظهور
او به مردم فرهنگ شهروندی را میآموزد. شهروند زمان ظهور، شهروندی است که تمامی حقوق دیگران را جزء به جزء حفظ و ادا میکند و هرگز کاخ آسایش خویش را بر ویرانه همنوعان خود بنا نمیکند.
به فرمان او تمامی پنجرههایی که رو به خیابانها هستند، بسته میشوند. زیرا این مسأله موجب ایجاد فساد عمومی میشود و نباید تا انتهای خانهها توسط عموم مردم در خیابانها دیده شود.
بالکنهایی که در کوچهها و خیابانها قرار دارند و قسمتی از راههای عمومی را گرفتهاند، خراب میشوند. بالکنها و پنجرهها باید به سوی حیاط خانهها باز شوند نه بیرون از خانه؛ زیرا معابر عمومی مربوط به عابران
است و حق آنان مقدم بر دیگران خواهد بود.
ناودانهایی که آب برف و باران را به سوی زمین هدایت میکنند باید به سمت داخل خانهها باشند تا معابر عمومی دچار مشکل نشوند و عبور و مرور شهروندان سخت نشود. آب باران و برف هر خانوادهای باید در
خانه خود آنها ریخته شود. چاههای فاضلاب نباید در راهها و معابر عمومی بنا شوند و مردم باید با همزیستی و محبت و درک متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. قانون و نظم در سطح شهرها حاکم میشود. آن
حضرت، فرمان میدهد که سوارهها در میانه جادهها و خیابانها حرکت کنند و پیادهها در کنار جادهها ولی اگر سوارهای از کنار جاده حرکت کرد و با مردی تصادف کرد، دیهاش به عهده اوست.
حتی مساجدی که بر سر راههای عمومی ساخته شده است خراب میشود و در جای دیگری از نو بنا میگردد تا هیچگونه حق شخصی و یا ملی نابود نگردد. خیابانها و جادههای عمومی عریض و پهناور می
شوند و حتی پیشگویی شده است که تا شصت ذراع به وسعت آنها افزوده میشود تا وقت شهروندان در ترافیکهای وقتگیر ضایع نشده و روح و روان آنها به علت سر و صداهای سرسامآور و آلودگی صوتی و هوایی
فرسوده نشود51. حضرت به فرمانداران خود دستور میدهد که با مردم به عدالت رفتار کنند و حق شهروندان را اداء نمایند.52 و چشمان مردم روشن میشود و خشنود میگردند وقتی پاداش صبر خود را از خداوند
میگیرند.53
برای دیدن چنین روزی و نفس کشیدن در چنان فضایی و برای ظهور همه خوبیها، نیکیها و زیباییها لحظهها را میشماریم و شمعها را روشن کرده و به انتظار او مینشینیم باشد که چشمهایمان به دیدارش
روشن شود و دلها آرام گیرد. انشاءالله
پینوشتها:
1 . الصراط المستقیم، ج2، ص237.
2 . کمالالدین، شیخ صدوق، ص652.
3 . بحارالانوار، ج52، ص372.
4 . اعلامالوری، طبرسی، ص435.
5 . کمالالدین، ص675؛ الکافی، ج1، ص25.
6 . در بعضی روایات «اخلاق» است و در برخی «احکام». شاید این تفاوت به خاطر تصحیف
است و در هر صورت قابل تفسیر است.
7 . این روایت با تعابیر گوناگون در کتب روایی آورده شده است. البته از نظر مضمون
تفاوتی با هم ندارند ولی در لفظ متفاوت هستند. در بصائرالدرجات ابن صفار «یجمع به
عقولهم و اکمل به احلامهم»، آورده
شده و در کمالالدین شیخ صدوق والکافی شیخ کلینی «مجمع بها عقولهمو کملت بها
احلامهم» و در الخرائج و الجرائح راوندی به جای احلامهم. «اخلاقهم» آورده شده است.
از آنجا که سلسله سند روایت صندوق
و کلینی و آنچه در الخرائج میخوانیم یکی است مسلماً در این کلمه تصحیف صورت گرفت.
8 . شرح الاخبار، قاضی نعمان، ج3، ص357.
9 . الامالی، شیخ طوسی، ص382.
10. الغیبة، نعمانی، ص275.
11. همان، باب 13، ص30.
12. کتاب الخصال، صدوق، بحار52، ص319.
13. منتخبالاثر، ص474.
14. بحار، ج52، ص372.
15. الغیبة، نعمانی، باب21، ج2، بحار، ج52، ص372.
16. اعلام الوری، ص435.
17. روضه کافی، کلینی، 341 (در این روایت قدرت شنوایی و بینایی مستقیماً به خدا
نسبت داده شده تا کرامت و خرق عادت محسوب شود بنابراین میتوان به امور ارتباطی
ظاهری تعبیر کرد).
18. الغیبه، نعمانی، ص339.
19. بحار، ج52، ص345؛ حقالیقین، شبرّ، ص229.
20. بحارالانوار، ج52، ص345.
21. همان، ص316.
22. عقدالدرر، ص202.
23. الغیبه، نعمانی، ج1، باب 17.
24.
25. بحارالانوار، ج54، ص375. در این روایت با واژه «مزامله» از یکدلی و یگانگی
مسلمانان سخن گفته شده است.
26. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص91.
27. الغیبه نعمانی، باب 21، ح3.
28. کمالالدین، ص652.
29. عقدالدرر، ص283.
30. همان، ص211.
31. همان، ص198.
32. الزامالناصب، ج2، ص307.
33. همان، ص211.
34. الارشاد، ص365.
35. مسند، احمد بن حنبل7، ج3، ص37؛ الدرالمنثور، جلالالدین سیوطی، ج6، ص57.
36. سوره انبیاء(21)، آیه 105.
37. عقدالدرر، ص200.
38. صدر، سیدمحمد، تاریخ ما بعدالظهور، ص722 و 102. (این حدیث با تعابیر دیگری نیز
آورده شده است).
39. الغیبه، شیخ طوسی، ص281.
40. قرب الاسناد، الحمیری القمی، ص42.
41. بحارالانوار، ج52، ص333.
42. دو ساختمان مشهور نزدیک حیره که از توابع کوفه است.
43. الغیبه، شیخ طوسی، ص281.
44. المستدرک علیالصحیحین، ج4، ص557.
45. بحارالانوار، ج52، ص319.
46. عقدالدرر، ص206.
47. ازاول جمادیالثانی تا دهم ماه رجب.
48. عقدالدرر، ص211.
49. الزامالناصب، ج2، ص159.
50. همان.
51. الغیبة، شیخ طوسی، ص475، ص498؛ الارشاد، شیخ مفید، ص365.
52. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص314.
53. منتخبالاثر، ص473.