خطبه 182:
« . . . قَد لَبِسَ لِلحِکمَة جُنَّـتَها ، وَ أَخَذَها بِجَمِیعِ أَدَبِها مِنَ الإِقبَالِ عَلَیهَا وَ المَعرِفَةِ بِها ، وَ التَّـفَرُّغِ لَها ، فَهِى عِندَ نَفسِهِ ضَالَّـتُهُ الَّتِى یَطلُبُها ، وَ حَاجَتُهُ الَّتِى یَسأَلُ عَنهَا.
فَهُوَ مُغتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الإِسلامُ ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِه وَ أَلصَقَ الأَرضَ بِجِرَانِهِ ، بَقِیَّـةُ مِن بَقَایَا حُجَّتِهِ ، خَلِیفَةٌ مِن خَلائِفِ أَنبِیَائِهِ »
همانا زره دانش را بر تن پوشانده ، و آن را با تمام آداب و شرائطى که مى باید ــ چون توجه به شناسائى و فراغت بال از سرگرمى به غیر آن ــ پس حکمت گمشده او باشد که پیوسته در جستجوى آن است و خواسته اوست که در تعقیبش پرس و جو مى کند.
آن زمان که اسلام به غربت گراید و ( همانند شترى که رنجور و از راه رفتن باز مانده دم خود را حرکت دهد و سینه بر زمین چسباند ) حرکت و سازندگى خود را از دست بدهد ، و او ( حضرت مهدى(ع) ) به غربت و پنهانى به سر برد ( تا موقعى که از طرف خدا مأمور به قیام گردد و اسلام را از غربت و فراموشى و حالت بى تفاوتى مردم برهاند ) .
او باقیمانده اى است از حجتهاى خدا و خلیفه ایست از خلفاى پیامبران.
ابن ابى الحدید پیرامون این فراز از سخن امیرمؤمنان(ع) نوشته است:
این گفتار را هر گروهى بر اساس عقیده خود تفسیر کرده اند. شیعه امامیه گمان کرده اند که مقصود از این شخصیت ، مهدى منتظر مى باشد.
آنگاه به ایراد نظر صوفیه اهل تسنن و فلاسفه و دیگر همفکران خود ـ که هیچ یک نه مستند بدلیل عقلى است نه نقلى ـ پیرامون این فراز از سخن امام پرداخته و گوید:
به نظر من بعید نیست که مراد از این شخصیت ، قائم آل محمد در آخر وقت باشد ، هنگامیکه خداوند او را بوجود آورد ، هر چند که ألآن موجود نیست; زیرا در این کلام دلیلى بر وجود او نباشد; و اتفاق همه فرق اسلامى بر این است که ( عمر ) دنیا و تکلیف مردم جز با ظهور و قیام او پایان نخواهد یافت.( [14] )
اکنون توجه به این نکته لازم است که شارح معتزلى ، نخست برداشت شیعه از کلام امیرالمؤمنین(ع) را با تردید نقل کرده ، لیکن چون برگفته هاى صوفیه و فلاسفه و اصحاب خود دلیل قانع کننده اى نیافته ، ناگزیر تن به عقیده شیعه و صحت برداشت آن از سخن امام(ع) داده ، و صریحاً اعتراف به پیشگوئى آن حضرت از وجود مهدى و قیام جهانى او کرده است; اما درباره ولادت و حیات حضرتش تشکیک نموده ، مى گوید:
در این کلام چیزى که در حـال حاضر دلیل بر وجود او باشد به نظر نمى رسد.
بدیهى است که این سخن از مثل ابن ابى الحدید ، با مقام فضلى که داشته ، جز به انکار حقایق و مخالفت از روى تعصّب با شیعه ، به چیز تفسیر نمى شود.
زیرا امیرمؤمنان(ع) درصدد معرفى اصل موضوع مهدى در اسلام و نقش وجودى او پس از ولادت و دیگر مراحل حیاتى آن موعود الهى بوده اند ، نه در مقام خبر دادن از ولادت و موجود بودن کسى که بیش از دو قرن بعد از حضرتش ولادت یافته ، تا در کلامش اشاره اى به موجودیت او باشد ، و ابن ابى الحدید ( بدون توجه به واقعیت تاریخ حضرت مهدى(ع) ) از آن اشاره بفهمد که مهدى در قرن هفتم زنده و موجود است ، و الا منکر ولادت و حیات او گردد.
در حدیثى که به نقل سیوطى ــ در « عرف الوردى »ص126 ــ ابن ابى شیبه ، احمد بن حنبل( [15] ) ، ابوداوود ، ابویعلى( [16] ) ، و طبرانى از پیامبر(ص) آورده اند که ضمن پیشگوئى از مقدمات همزمان با ظهور مهدى(ع) ــ همانگونه که امیرمؤمنان(ع) از اسلام تعبیر نموده ــ حضرتش از پیش تعبیر و پیشگوئى نموده و مى فرماید:
« یُلقـِى الإِسلاَمَ بِجِرانِهِ إِلَى الأَرض »( [17] )
یعنى اسلام را با کمال آرامش و با تمام ابعاد پیاده و گسترده مى کند.
نیز نعیم بن حماد در « فتن » ــ بنا به نقل سید بن طاووس( [18] ) ــ از پیامبر آورده که فرمود:
« مهدى گنجها را استخراج مى کند و اموال را تقسیم. »
آنگاه فرمود: « یُلقـِى الإِسلاَمَ بِجـِرانِهِ »
--------------------------------------------------------------------------
[14] ــ شرح نهج البلاغه ، ج 10 ص 96 .
[15] ــ مسند احمد بن حنبل ، 6/316.
[16] ــ مسند ابویعلى ، ج 12 ص 370 ، شماره 6940.
[17] ــ جران به معناى باطن گردن شتر است.
[18] ــ الملاحم و الفتن ، ص 44 ، باب 146.
برچسبها: نهج البلاغهمهدی موعودخطبه 182