ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
[ جمعه 93/7/18 ] [ 11:22 صبح ] [ محمد جواد محمدی ]
داخل چادر شد و با تعجب دید رئیس دزدها مشغول نماز خواندن است بعداز نماز رئیس دزدها گفت: چه می خواهی گفت: من طلبه هستم همکاران شما کتابهای مرابرده اند واز شما تقاضا می کنم که دستور بفرماید کتابهای مرا پس بدهند رئیس دزدها هم قبول کرد بقیه در ادامه مطلب ادامه مطلب... [ پنج شنبه 93/6/27 ] [ 5:22 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
شب بود و محمد باقر که طلبه جوانی بود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق شد و در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد و حرفی نزند .دختر گفت: شام چی داری ؟؟ بقیه در ادامه مطلب ادامه مطلب... [ سه شنبه 93/6/25 ] [ 3:37 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
........
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6 بازدید دیروز : 34 کل بازدید : 1695865 کل یادداشتها ها : 828 |