ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
خاطره ای از حسن باقری افشردی نزدیک نماز ظهر بود . حسن باقری افشردی (1) برای تجدید وضو به ساختمانی که پشت سپاه بود رفت و دقایقی بعد، در حالی که وضو گرفته و هنوز آستین هایش بالا بود، بیرون آمد . من هم قصد داشتم بروم تجدید وضو کنم . مرا که دید با آن صدای بم کلفتش گفت: علی آقا التماس دعا داریم؛ کمی مکث کرد و سپس ادامه داد: باید کاری کنیم که در این جنگ نمره خوبی بیاریم . چه نمره ای؟! نمره شهادت . باید شهید بشیم . حیفه شهید نشیم. گفتم هر چه هست دست خداست . حسن با قاطعیت پاسخ داد: نه! دست خودمان هم هست . گفتم چطور؟ گفت اگر دو چیز را رعایت کنی ، خدا شهادت را نصیبت می کنه . چه چیز هایی ؟ حسن باقری با حالت ویژه ای گفت : یکی پر تلاش باش و دوم مخلص ! این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می کنه. بعد اضافه کرد : علی آقا شهید شدی ، شفیعمان باش ! این حرف را که زد ، به چهره اش نگاه کردم و شهادت را در آن خواندم . یقینم شد که به زودی به شهادت خواهد رسید . (1) افشرد نام روستایی از توابع شهرستان هریس در آذربایجان شرقی است (خاطره سردار علی ناصری از شهید باقری برگرفته از کتاب پنهان زیر باران ، انتشارات سوره مهر) برچسبها: حسن باقری افشردیخاطرهنماوضوشهادتجنگپرتلاشمخلص [ جمعه 93/11/17 ] [ 2:48 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
........
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 507 بازدید دیروز : 80 کل بازدید : 1688100 کل یادداشتها ها : 828 |