سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

 - قال على (علیه السلام)

تختلف ثلاث رایات: رایة بالمغرب و رایة بالجزیرة و رایة بالشام تدوم الفتنة بینهم سنة‏ -ثم ذکر خروج السفیانى و ما یفعله من الظلم والجور ثم ذکر خروج المهدى و مبایعة الناس له بین الرکن و المقام، و قال: یسیر بالجیوش حتى یسیر بوادى القرى فى هدوء و رفق و یلحقه هناک ابن عمه الحسنى فى اثنى عشر الف فارس، فیقول له: یا ابن عم انا احق بهذا الجیش منک انا ابن الحسن و انا المهدى. فیقول له المهدى بل ان المهدى فیقول له الحسنى: هل لک من آیة فابایعک؟ فیومى المهدى الى الطیر فیسقط على یدیه و یغرس قضیبا فى بقعة من الارض فیخضر و یورق. فیقول له الحسنى: یا ابن عمى هى لک‏.

حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند:

 

سه پرچم به مخالفت‏با یکدیگر برافراشته شود پرچمى در مغرب‏ و پرچمى در عربستان‏ و پرچمى در شام‏ فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول مى‏کشد سپس از قیام سفیانى و ظلم و ستمى که بر مردم روا مى‏دارد یاد کرد و پس از آن از ظهور و قیام حضرت مهدى (علیه السلام) و بیعت کردن مردم با او در بین رکن و مقام یاد نمود- و فرمود لشکریان خویش را حرکت مى‏دهد تا در کمال آرامش به وادى القرى‏ مى‏رسند در آنجا پسر عمویش  سید حسنى‏ همراه با دوازده هزار سوار به او مى‏رسد و مى‏گوید اى پسر عمو من به فرماندهى این لشکر سزاوارتر از تو هستم زیرا من فرزند امام حسن هستم و مهدى من هستم حضرت مهدى به او مى‏فرماید بلکه من مهدى‏ هستم. حسنى مى‏گوید آیا تو را نشانه و معجزه‏اى هست تا با تو بیعت کنم؟ پس حضرت مهدى (علیه السلام) به پرنده‏اى اشاره مى‏نماید و پرنده در دستهایش قرار مى‏گیرد و نى خشکى را مى‏گیرد و در زمین مى‏کارد، بلافاصله - سبز مى‏شود و برگ مى‏دهد آن زمان سید حسنى‏ به او عرض مى‏کند این پسر عموى من این مقام سزاوار توست.

امام زمان و محرم



برچسب‌ها: مهدیسید حسنیسفیانی
[ یکشنبه 93/4/15 ] [ 11:19 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

((عکس شهید میر یوسف سید لو))...... گوشه ای از وصیت نامه............... ای،حبیب من در نهایت می خواستم راهی را طی کنم که طیران فرشتگان و راهنمائیهای فرشتگان آن را نشان داده،می خواستم پرواز کنم ولی بالهایم شکسته بود می خواستم به پیش معشوق بشتابم ولی قامهایم قدرت راه رفتن را نداشت. در مواقعی زبانم می خواست بگوید آمادة آمدن هستم ولی صدا یم در نمی آمد الهی آبرویی به درگهت ندارم ولی دلم می خواهد آبرومندانه و پاک به درگهت بیایم با اینکه گناهانم مانع از این کار است الهی العفو،العفو. . .
برچسب‌ ها
شعر (51)
مهدی (38)
gif (32)
عکس (32)
جمعه (28)
ظهور (28)
gifs (25)
غزه (25)
شهید (22)
شهدا (21)
هریس (21)
دختر (20)
توبه (17)
نماز (17)
غیبت (17)
گناه (16)
بهشت (15)
قیف (15)
منجی (15)
خدا (14)
شهوت (14)
جنسی (11)
دعا (11)
عراق (11)
زن (11)
دل (10)
حدیث (10)
آقا (9)
وضو (9)
عشق (8)
پسر (8)
قلب (7)
حجت (6)
حرم (6)
جنگ (6)
بیا (5)
سکس (5)
شب (5)
صبح (5)
فرج (5)
مرد (4)
قبر (4)
غم (4)
عمر (4)
عمل (4)
علی (4)
آتش (4)
9 دی (4)
جان (4)
چشم (4)
بغض (3)
پول (3)
اشک (3)
خشم (3)
دوا (3)
ذکر (3)
سنی (3)
سفر (3)
شام (3)
ظهر (3)
عید (3)
غزل (3)
قضا (3)
قم (3)
گل (3)
گرگ (3)
ماه (3)
نفس (3)
یار (3)
کور (2)
مکه (2)
ناب (2)
ناز (2)
مصر (2)
هوس (2)
لذت (2)
لطف (2)
گدا (2)
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 132
بازدید دیروز : 66
کل بازدید : 1687144
کل یادداشتها ها : 828