ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
کشاورزی چینی اسب پیری داشت که از آن در کشت و کار مزرعه اش استفاده می کرد. همسایه ها در خانه او جمع شدند و بخاطر بد شانسی اش به همدردی با او پرداختند. بقیه در ادامه مطلب
کشاورز به آنها گفت:”شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی،فقط خدا میداند.” این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند. کشاورز گفت: :”شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی،فقط خدا میداند.” این بار مردم با خود گفتند: :”شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی،فقط خدا میداند و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم . و الله یعلم و انتم لا تعلمون بقره216 برچسبها: کشاورز چینیاسبمزرعهداستانداستان کوتاهبدشانسیخوش شانسیخدا [ چهارشنبه 93/6/26 ] [ 7:0 صبح ] [ محمد جواد محمدی ]
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 29 بازدید دیروز : 1013 کل بازدید : 1688635 کل یادداشتها ها : 828 |