ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
بنده است یا آزاد ؟! روزی حضرت کاظم علیه السلام از در خانه (بشر حافی ) در بغداد می گذشت که صدای ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنید . ناگهان کنیزی از آن خانه بیرون آمد و در دستش خاکروبه بود و بر کنار در خانه ریخت . امام فرمود : ای کنیز صاحب این خانه آزاد است یا بنده ؟ گفت : آزاد است . فرمود : راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می ترسید . وقتی کنیز برگشت (بشر حافی ) بر سر سفره شراب بود و علت چرا دیر آمدنش را پرسید . کنیز جریان ملاقات را با امام نقل کرد . بشر حافی با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید و معذرت خواست و اظهار شرمندگی نمود و از کار خود توبه کرد .و ازآن روز به بعد بشر پا برهنه می گشت ، مردم می پرسیدند توچرا این گونه می گردی ؟ و بشر جواب داد: آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم این گونه می گردم تا همیشه به یاد آن روز باشم. جامع السعادات ، 2/235 برچسبها: توبهآزادکنیزداستان کوتاهداستانداستانکبشر حافیامام کاظمبغدادبندهسازآوازرقصپابرهنه [ پنج شنبه 93/7/3 ] [ 7:0 صبح ] [ محمد جواد محمدی ]
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 422 بازدید دیروز : 321 کل بازدید : 1689613 کل یادداشتها ها : 828 |