ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
آیت الله فهری(نماینده ولی فقیه در دمشق) نقل می کند که جنابشیخ رجبعلی خیاط به ایشان فرمود: روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم ، اندیشه مکروهی از ذهنم گذشت، ولی بلافاصله استغفار کردم.در ادامه راه شترهایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند،قطار وار از کنار من گذشتند ناگاه یکی از شترها لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه می گیرد و با اضطراب عرض کردم: خدایا این چه بود؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکری بود که کردی. گفتم: گناهی که انجام ندادم. گفتند: لگد آن شتر هم که به تو نخورد ! کیمیای محبت ص 89 برچسبها: داستانداستانکداستان کوتاهفکراندیشه بدسزای اعمالشیخ رجبعلی خیاط [ شنبه 93/6/29 ] [ 5:0 صبح ] [ محمد جواد محمدی ]
........
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 64 بازدید دیروز : 264 کل بازدید : 1688934 کل یادداشتها ها : 828 |