سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب
لینک دوستان

دلم هوای غزل خوانی تو را کرده

دوباره خاطره  مهمانی تو را کرده

به جان فاطمه (س) آقا دلم اسیر شماست

غمی ، طبابت  زندانی تو را کرده

شده روانه آتش  دوباره زار دلم 

هوای کوی گلستانی تو را کرده

که تا ظهور دولتت ای آشنای غریب 

به جاده چشم ، چراغانی تو را کرده 

شعر از جواد تاجری

دلتنگی

 



برچسب‌ها: امام زمانظهورشعرآقاجادهغمشعر زیباخاطرهآتشمهمانیطبابت
[ پنج شنبه 93/9/20 ] [ 3:56 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

 شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارن اذان میگن ....

خاطره ای از خلبان شهید علی اکبر شیرودی [ به روایت همرزم شهید ، خبرگزاری فارس ، 93/7/7 ]

خلبان شهید علی اکبر شیرودی



برچسب‌ها: خاطرهعلی اکبر شیرودیخلباننماز اول وقتداستانداستانکداستان کوتاهداستان آموزنده
[ چهارشنبه 93/8/14 ] [ 6:14 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]

پیدا شدن حلقه مفقوده به عنایت امام رضا (ع) 

 رفته بودیم برای بازدید از موشک های فوق پیشرفته ی روسی.

وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو کرد به کارشناس موشکی روسیه وگفت:

 ”اگه می شه فن آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!

” ژنرال ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند:”

امکان نداره این فن آوریفقط در اختیار کشور ماست.

”حسن خیلی جدی و محکم گقت:”ولی ما خودمون این موشک رو می سازیم”

و دوباره صدای خنده ی اونا بلندشد.

وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش کردیم نمونه شو بسازیم،ولی نشد.

وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهد الرضاشد.

خودش تعریف می کرد،”به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موندم.

روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم وحلقه یمفقوده کار به ذهنم خطور کرد .

وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو که به ذهنم رسیده بود کشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم.

” وقتی حسن از مشهد برگشت،سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم

که به مراتب از مدل روسی،بهتر و پیشرفته تر بود.

(ماهنامه فرهنگی همشهری،ش10،ص15)-نشریه موعظه خوبان

 

شهید حسن تهرانی مقدمموشکهای فوق پیشرفته ایران



برچسب‌ها: امام رضاداستان کوتاهداستانداستانکداستان آموزندهخاطرهشهید تهرانی مقدمموشکهای روسیموشکهای فوق پیشرفته ایرانی
[ جمعه 93/8/2 ] [ 10:11 صبح ] [ محمد جواد محمدی ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

((عکس شهید میر یوسف سید لو))...... گوشه ای از وصیت نامه............... ای،حبیب من در نهایت می خواستم راهی را طی کنم که طیران فرشتگان و راهنمائیهای فرشتگان آن را نشان داده،می خواستم پرواز کنم ولی بالهایم شکسته بود می خواستم به پیش معشوق بشتابم ولی قامهایم قدرت راه رفتن را نداشت. در مواقعی زبانم می خواست بگوید آمادة آمدن هستم ولی صدا یم در نمی آمد الهی آبرویی به درگهت ندارم ولی دلم می خواهد آبرومندانه و پاک به درگهت بیایم با اینکه گناهانم مانع از این کار است الهی العفو،العفو. . .
برچسب‌ ها
شعر (51)
مهدی (38)
gif (32)
عکس (32)
جمعه (28)
ظهور (28)
gifs (25)
غزه (25)
شهید (22)
شهدا (21)
هریس (21)
دختر (20)
توبه (17)
نماز (17)
غیبت (17)
گناه (16)
بهشت (15)
قیف (15)
منجی (15)
خدا (14)
شهوت (14)
جنسی (11)
دعا (11)
عراق (11)
زن (11)
دل (10)
حدیث (10)
آقا (9)
وضو (9)
عشق (8)
پسر (8)
قلب (7)
حجت (6)
حرم (6)
جنگ (6)
بیا (5)
سکس (5)
شب (5)
صبح (5)
فرج (5)
مرد (4)
قبر (4)
غم (4)
عمر (4)
عمل (4)
علی (4)
آتش (4)
9 دی (4)
جان (4)
چشم (4)
بغض (3)
پول (3)
اشک (3)
خشم (3)
دوا (3)
ذکر (3)
سنی (3)
سفر (3)
شام (3)
ظهر (3)
عید (3)
غزل (3)
قضا (3)
قم (3)
گل (3)
گرگ (3)
ماه (3)
نفس (3)
یار (3)
کور (2)
مکه (2)
ناب (2)
ناز (2)
مصر (2)
هوس (2)
لذت (2)
لطف (2)
گدا (2)
آرشیو مطالب
امکانات وب

آمار واطلاعات
بازدید امروز : 474
بازدید دیروز : 543
کل بازدید : 1664311
کل یادداشتها ها : 828