ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
بیان حافظ معلوم نیست حافظ آیا واقعا شیعه بوده یا سنى، .ولى در اشعار حافظ نیز مىبینیم[به این مساله اشاره شده است.]یکى آنجا که مىگوید: کجاست صوفى دجال چشم ملحد شکل بگو بسوز که مهدى دین پناه رسید و دیگر آن غزل معروفى که چقدر با حال هم گفته است: مژده اى دل که مسیحا نفسى مىآید که ز انفاس خوشش بوى کسى مىآید از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالى و فریاد رسى مىآید ز آتش وادى ایمن نه منم خرم و بس موسى اینجا به امید قبسى مىآید کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست اینقدر هست که بانگ جرسى مىآید خبر بلبل این باغ مپرسید که من نالهاى مىشنوم کز قفسى مىآید
برچسبها: حافظامام زمانمهدویت [ سه شنبه 93/4/24 ] [ 7:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
اعتقاد به مهدویت در جهان تسنن
اگر مىخواهید بفهمید که این مساله منحصر به شیعه نیست ببینید آیا مدعیان مهدویت فقط در میان شیعه زیاد بودهاند و در میان اهل تسنن نبودهاند؟مىبینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بودهاند.یکى از آنها همین مهدى سودانى یا متمهدى سودانى است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتى به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند.اصلا این مرد که ظهور کرد.به ادعاى مهدویت ظهور کرد،یعنى اینقدر اعتقاد به مهدى در همان سرزمینهاى سنىنشین وجود داشته است که زمینه را براى ادعاى یک مهدى دروغین مساعد کرد.در کشورهاى دیگر اسلامى نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند.در هندوستان و پاکستان قادیانیها به همین عنوان ادعاى مهدویت ظهور کردند،و در روایات ما هم زیاد است که مدعیان کذاب و به اعتبارى دجالها زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایى خواهند کرد.
برچسبها: اعتقاد به مهدویتسنیمهدی سودانیمتمهدی [ دوشنبه 93/4/23 ] [ 8:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
محمد بن عجلان و منصور عباسى جریانهاى دیگرى در تاریخ اسلام مىبینیم،از جمله:یکى از فقهاى مدینه به نام (محمد بن جلان) رفت با محمد بن عبد الله محض بیعت کرد.بنى العباس که ابتدا حامى اینها بودند.مساله خلافت که پیش آمد،خلافت را گرفتند،بعد هم سادات حسنى را کشتند.منصور این مرد فقیه را خواست، تحقیق کرد،ثابت شد که او بیعت کرده است.دستور داد دست او را ببرند.گفت این دستى که با دشمن من بیعت کرده است باید بریده شود.نوشتهاند فقهاى مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان این جور گفتند که خلیفه! او تقصیر ندارد،او مردى است فقیه و عالم به روایات،این مرد خیال کرد که محمد بن عبد الله محض مهدى امت است و لذا با او بیعت کرد و الا قصد او دشمنى با تو نبود. این است که ما مىبینیم در تاریخ اسلام موضوع مهدى موعود از مسائل بسیار مسلم و قطعى است.ما همین طور که دوره به دوره پیش مىآییم مىبینیم حوادثى در تاریخ اسلام پیدا شده که منشاش همین اعتقاد به ظهور مهدى موعود بوده است.بسیارى از ائمه ما وقتى که از دنیا مىرفتند عدهاى مىگفتند شاید نمرده است،شاید غایب شده است،شاید مهدى امت است.این امر راجع به حضرت امام موسى کاظم هست،حتى راجع به حضرت باقر هست،ظاهرا راجع به حضرت صادق هم هست،و راجع به بعضى از ائمه دیگر نیز هست. حضرت صادق پسرى دارند به نام اسماعیل که (اسماعیلیه ) منتسب به او هستند.اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت.حضرت خیلى هم اسماعیل را دوست مىداشتند.وقتى اسماعیل از دنیا رفت و او را غسل دادند و کفن کردند،حضرت صادق مخصوصا آمدند به بالین اسماعیل،اصحابشان را صدا زدند،کفن را باز کردند،صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند:این اسماعیل پسر من است،این مرد،فردا ادعا نکنید که او مهدى امت است و غایب شد،جنازهاش را ببینید،صورتش را ببینید، بشناسید و بعد شهادت بدهید.
برچسبها: محمد بن عجلاناسماعیلیهامام صادق [ دوشنبه 93/4/23 ] [ 8:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
حتى ما مىبینیم یکى از خلفاى عباسى اسمش مهدى است،پسر منصور،سومین خلیفه عباسى.اولین خلیفهشان سفاح است،دوم منصور و سوم پسر منصور،مهدى عباسى.مورخین و از جمله(دارمستر)نوشتهاند که منصور مخصوصا اسم پسرش را(مهدى)گذاشتبراى اینکه مىخواست استفاده سیاسى کند،بلکه بتواند یک عده مردم را فریب بدهد،بگوید آن مهدىاى که شما در انتظار او هستید پسر من است،و لهذا مقاتل الطالبیین و دیگران نوشتهاند که گاهى با خصیصین خودش که روبرو مىشد[به دروغ بودن این مطلب اعتراف مىکرد.]یک وقتى با مردى به نام مسلم بن قتیبه که از نزدیکانش بود روبرو شد،گفت:این محمد بن عبد الله محض چه مىگوید؟گفت:(مىگوید من مهدى امتم.)گفت:(اشتباه مىکند،نه او مهدى امت است نه پسر من).ولى گاهى با یک افراد دیگرى که روبرو مىشد مىگفت:(مهدى امت او نیست،پسر من است.)عرض کردم بسیارى از کسانى که بیعت مىکردند به همین عنوان بیعت مىکردند،از بس روایات مهدى از پیغمبر اکرم زیاد رسیده بود و در دست مردم بود و همین اسباب اشتباه مردمى مىشد که کاملا تحقیق نمىکردند تا مشخصات بیشترى به دست آورند،زود ایمان پیدا مىکردند که این،مهدى امت است. برچسبها: خلیفه عبایسیمهدیمنصورعبد الله محض [ دوشنبه 93/4/23 ] [ 7:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
امام حسن علیه السلام پسرى دارند به نام (حسن)که هم اسم خودشان است و لهذا به او مىگفتند(حسن مثنى)یعنى حسن دوم،حسن بن الحسن،حسن دوم داماد ابا عبد الله الحسین است. فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنى است.از حسن مثنى و فاطمه بنت الحسین پسرى متولد مىشود به نام (عبد الله) و چون این پسر،هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل مىشد و هم از طرف پدر و خیلى خالص بود،به او مىگفتند(عبد الله محض) یعنى عبد الله،کسى که یک علوى محض و یک فاطمى محض است،هم از پدر نسب [به على علیه السلام و فاطمه علیها السلام] مىبرد و هم از مادر.عبد الله محض پسرانى دارد یکى به نام محمد و یکى به نام ابراهیم.زمان اینها مقارن است با اواخر دوره اموى یعنى در حدود سنه 130 هجرى.محمد بن عبد الله محض بسیار مرد شریفى است که به نام (نفس زکیه) معروف است.در آخر عهد اموى سادات حسنى قیام کردند حتى عباسیها هم با محمد بن عبد الله محض بیعت کردند.حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه اى دعوت کردند و به ایشان گفتند ما مىخواهیم قیام کنیم و همه مىخواهیم با محمد بن عبد الله بن محض بیعت کنیم،شما هم که سید حسینیین هستید بیعت کنید.امام فرمود:هدف شما از این کار چیست؟ اگر محمد مىخواهد به عنوان امر به معروف و نهى از منکر قیام کند،من با او همراهى مىکنم و تاییدش مىنمایم،اما اگر مىخواهد به این عنوان که او مهدى این امت است قیام کند اشتباه مىکند،مهدى این امت او نیست،کس دیگر است و من هرگز تایید نمىکنم.شاید تا حدودى مطلب براى خود محمد بن عبد الله محض هم اشتباه شده بود،زیرا هم اسم پیغمبر بود،یک خالى هم در شانهاش داشت ،مردم مىگفتند نکند این خال هم علامت این باشد که او مهدى امت است.بسیارى از کسانى که با وى بیعت کردند،به عنوان مهدى امت بیعت کردند.معلوم مىشود که مساله مهدى امت آنقدر در میان مسلمین قطعى بوده است که هر کس که قیام مىکرد و اندکى صالح بود افرادى مىگفتند? این همان مهدى اى است که پیغمبر گفته است.? اگر پیغمبر نمىگفت این طور نمىشد. برچسبها: عبد اله محضنفس زکیهامام صادقمهدی امت [ یکشنبه 93/4/22 ] [ 8:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
سخن زهرى جریانهاى دیگرى باز در تاریخ اسلام هست.ابو الفرج اصفهانى که خودش اموى الاصل و یک مورخ است و شیعه هم نیست،در مقاتل الطالبیین مىنویسد که وقتى خبر شهادت زید بن على بن الحسین به زهرى رسید گفت:?چرا اینقدر این اهل بیت عجله مىکنند؟!روزى خواهد رسید که مهدى از آنها ظهور کند.?معلوم مىشود مساله مهدى موعود از اولاد پیغمبر،آنچنان قطعى و مسلم بوده است که وقتى خبر شهادت زید را به زهرى مىدهند زهرى فورا ذهنش به این سو مىرود که زید قیام کرده است،و مىگوید:?این اولاد پیغمبر چرا عجله مىکنند؟!چرا زود قیام مىکنند؟!اینها نباید حالا قیام کنند،قیام اینها مال مهدى موعودشان است. برچسبها: زهریمهدیزید [ یکشنبه 93/4/22 ] [ 7:0 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
قیام مختار و اعتقاد به مهدویت
اولین بارى که مىبینیم اثر اعتقاد مهدویت در تاریخ اسلام ظهور مىکند،در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است.جاى تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمدارى بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینى و مذهبى باشد روش یک مرد سیاسى بوده است.البته نمىخواهم بگویم مختار آدم بدى بوده یا آدم خوبى بوده است،کار به آن جهت ندارم.مختار مىدانست که و لو اینکه موضوع،موضوع انتقام گرفتن از قتله سید الشهداء است و این زمینه،زمینه بسیار عالىاى است،اما مردم تحت رهبرى او حاضر به این کار نیستند.شاید(بنا بر روایتى)با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند.مساله مهدى موعود را که پیغمبر اکرم خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد بن حنفیة پسر امیر المؤمنین و برادر سید الشهداء،چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوى آمده است:?اسمه اسمى?نام او نام من است.گفت:ایها الناس!من نایب مهدى زمانم، آن مهدىاى که پیغمبر خبر داده است .مختار مدتى به نام نیابت از مهدى زمان،بازى سیاسى خودش را انجام داد.حال آیا محمد بن حنفیه واقعا خودش هم قبول مىکرد که من مهدى موعود هستم؟ بعضى مىگویند قبول مىکرد براى اینکه بتوانند انتقام را بکشند، ولى این البته ثابت نیست.در اینکه مختار محمد بن حنفیه را به عنوان مهدى موعود معرفى مىکرد شکى نیست، و بعدها از همین جا مذهب?کیسانیه?پدید آمد.محمد بن حنفیه هم که مرد گفتند مهدى موعود که نمىمیرد مگر اینکه زمین را پر از عدل و داد کند،پس محمد بن حنفیه نمرده است،در کوه رضوى غایب شده است. برچسبها: قیام مختاراعتقاد به مهدویتمحمد بن حنفیهکیسانیه [ جمعه 93/4/20 ] [ 3:36 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
امیر المؤمنین در آن مصاحبهاى که با کمیل بن زیاد نخعى کرده است [مطالبى در این باب بیان نموده است] کمیل مىگوید شبى بود،على علیه السلام دست مرا گرفت(ظاهرا در کوفه بوده است)،مرا با خودش برد به صحرا،?فلما اصحر تنفس الصعداء?به صحرا که رسیدیم یک نفس خیلى عمیقى،یک آهى از آن بن دل بر کشید و آنگاه درد دلهایش را شروع کرد،آن تقسیم بندى معروف:?الناس ثلاثة? مردم سه دسته هستند:عالم ربانى،متعلمین و مردمان همج رعاع،و بعد شکایت از اینکه کمیل!من آدم لایق پیدا نمىکنم که آنچه را مىدانم به او بگویم.یک افرادى آدمهاى خوبى هستند ولى احمقند،یک عدهاى افراد زیرکى هستند ولى دیانت ندارند و دین را وسیله دنیا دارى قرار مىدهند.مردم را تقسیم بندى کرد و همه شکایت از تنهایى خود:کمیل!من احساس تنهایى مىکنم،من تنهایم،ندارم آدم قابل و لایق که اسرارى را که در دل دارم به او بگویم.در آخر یکمرتبه مىگوید:بله،البته زمین هیچ گاه خالى نمىماند:اللهم بلى!لا تخلو الارض من قائم لله بحجة،اما ظاهرا مشهورا،و اما خائفا مغمورا،لئلا تبطل حجج الله و بیناته...یحفظ الله بهم حججه و بیناته،حتى یودعوها نظراء هم و یزرعوها فى قلوب اشباههم . فرمود:بله،در عین حال هیچ وقت زمین از حجت خدا خالى نمىماند،یا حجت ظاهر آشکار و یا حجتى که از چشمها پنها و غایب است. برچسبها: مهدویتکمیلعلی علیه السلام [ جمعه 93/4/20 ] [ 3:33 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
........
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 138 بازدید دیروز : 253 کل بازدید : 1690838 کل یادداشتها ها : 828 |